دولت- ملت یا دولت- قوم؟
درست است که مردم ساکت هستند و فعلا حرفی نمی‌زنند، اما وقتی زمانش برسد، بر مبنای آگاهی خود کار می‌کنند نه بر مبنای تبلیغاتی که دیگر کاملا نخ نما شده است‌ 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۵۸    ۱۴۰۴/۹/۱۹ کد خبر: 178490 منبع: پرینت

۱- بعد از عصر امپراتوری‌ها جهان وارد عصر دولت- ملت‌ها شد. امپراتوری‌ها در واقع بر محور قبیله و خاندان استوار بود اما دولت- ملت‌ها بر مبنای ملت‌ها و مردم‌ها و شهروندان بنا یافت. لذا دولت- ملت‌ها، عبور از قبیله‌گرایی به ملی‌گرایی بود. در دولت- ملت، دولت متعلق به قبیله و خاندان حاکم نبود، دولت متعلق به ملت بود. ملتی که از تمام ساکنان یک کشور ساخته شده بود.

۲- در افغانستان در قرن بیستم وقتی ایده دولت- ملت وارد شد، دولت- ملت نه بر محور یک ملت تخیلی جدید، بلکه بر محور یکی از اقوام شکل داده شد و در واقع دولت- ملت که قرار بود از قوم‌گرایی عبور کند و دور محور بزرگتر شکل بگیرد، به دولت- قوم تبدیل شد و کوشش شد که این قوم به ملت ارتقا کند. تناقض ملت‌سازی از همین‌جا آغاز شد و در نهایت امروز به بن بست رسید.

۳- طاهر بدخشی و حلقه‌ای که بعدها به ستمی‌ها معروف شدند زودتر از همه، این تناقض را کشف کردند و برجسته ساختند و بهایی آن را نیز پرداختند. هرچند ممکن است کسانی مثل اسماعیل مبلغ و سید اسماعیل بلخی و امثال ایشان نیز در این مورد حرف زده باشند، اما این ستمی‌ها بودند که توسعه کشور و تطبیق سوسیالیسم را به محو قوم‌گرایی و ستم قومی پیوند دادند و مطرح کردند که تا مساله ملی و مساله ستم قومی حل نشود، رسیدن به توسعه و ترقی و رسیدن به سوسیالیسم غیر عملی است.

۴- جامعه و مردم اما حرف‌های ستمی‌ها را نمی‌فهمید. میزان شعور و آگاهی جمعی پایین بود. مردم به صورت عمومی نسبت به حقوق و سهم خود ناآگاه بود. پادشاه برای مردم سایه خدا بود و کمرش را هفت اولیا بسته بود‌ و حتا آفتاب گرفتگی ممکن بود به پادشاه‌گردشی دلالت کند و پادشاه گردشی وحشتناک و سهمگین باشد‌.
از طرف دیگر دولت- قوم برای مردم ساده دل و مذهبی، خود را نماینده خدا و سایه خدا معرفی می‌کرد و ایستاد شدن و بغاوت در برابر دولت بغاوت در برابر خدا و دین تلقی می‌شد. این‌گونه بود که مردم کاری به سیاست نداشت و تنها مساله‌اش این بود که دولت مالیات کمتر بگیرد یا ظلم کمتر کند.

۵- دهه دموکراسی، احزاب چپی و راستی قبل از کودتای هفت ثور، دوران جهاد، مهاجرت‌ها و از همه مهم‌تر بیست سال جمهوریت و پیدایش انترنت و شبکه‌های مجازی و رسانه‌ها و افزایش کتاب، آگاهی سیاسی خلق کرد و مردم دوباره به طاهر بدخشی و افکار او متوجه شد.

۶- در دوران جمهوریت تعداد کثیری از مردم به تناقض دولت- قوم در افغانستان پی‌برده بودند، اما ترس جان و از آن مهم‌تر ترس از دست دادن منافع و مسند و مقام و امید به مسند و مقام در آینده، اکثریت را به سکوت و محافظه‌کاری سوق داده بود. تعداد اندکی هنوز هم به امید مسند و مقام و موقعیت سکوت می‌کنند.

۷- سقوط جمهوریت اما آن سکوتی را که برای مسند و مقام و موقعیت بود، شکست. کسی که برهنه است از تر شدن نمی‌ترسد. از طرف دیگر سقوط جمهوریت تعدادی را که ولو به صورت شکلی و سمبولیک خود را در قدرت شریک می‌دانستند بیرون خط انداخت. اینجا بود که نقد بر قوم‌گرایی و نقد بر دولت- قوم، عریان شد و همگانی شد و پاسخ‌های رادیکال به میان آمد.

۸- افغانستان اگر به دولت- ملت واقعی بر نگردد، دولت-قوم دیگر کارآیی خود را در ذهن مردم از دست داده است. اگر شما فردا دور هم جمع شوید و جرگه بزرگ برگزار کنید، نمی‌توانید با دولت- قوم، مردم را دوباره متحد و همراه بسازید. باید راه حل جدیدی دست و پا کنید.

۹- این حرف‌ها که مردم مهاجر هستند و یک بلست زمین ندارند و جغرافیا مقدم بر نظام سیاسی است و اول جغرافیا پیدا کنید و بعد از نظام حرف بزنید، خارج از موضوع است. نظام و هر چیزی اول در اذهان ساخته می‌شود نه در میدان. وقتی ذهن شما تحول کرد، دیر یا زود، میدان نیز تحول می‌کند. مردم البته مهاجر نیستند و از جغرافیا دور نیستند. این آگاهی و نهضتی که حالا شکل گرفته، مردم داخل را حتی بیشتر از خارج‌نشین‌ها متاثر ساخته است. درست است که مردم ساکت هستند و فعلا حرفی نمی‌زنند، اما وقتی زمانش برسد، مردم بر مبنای آگاهی خود کار می‌کنند نه بر مبنای تبلیغاتی که دیگر کاملا نخ نما شده است‌.

نبی ساقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دولت ملت
قوم دولت
نظرات بینندگان:

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است