| تاریخ انتشار: ۱۸:۳۹ ۱۴۰۴/۹/۴ | کد خبر: 178397 | منبع: |
پرینت
|
|
به وارثان ترس؛ فرار و مدافعان تباری جنایاتِ، جغرافیایی به نام وطن؛
مشکل ما فقط جنایتکاران و سردمداران دیروز و امروز نیستند که با سرکوب و ستم ملی و کشتار و انتحار چرخه قدرت را به دست گرفتند؛ چون مشخص است در سیصد سال توهم قدرت و پاتشاهی/پادشاهی، هنوز توان و قدرت تولید یک سوزن را ندارند.
چون همه میدانیم با فروش خودشان و هویت وطن به قدرت رسیدند نه برآمده از بستر مردم و دانش و …
مشکل امروز ما وارثان همان فرار و توهم قدرت پات/شاهی هستند که با پرچم تبار، جنایات پیشینیان را شستشو میدهند و در سنگر تبرئه تاریخی شرمآور بوتپاکی میکنند.
این ماشگونهها از نقد گذشته چنان میگریزند که گویی یک قدم فاصله با مرگ دارند. این همان توهم خودکشی است؛ ترسی بیمارگونه که نقد گذشته را پایان هویت خود میپندارد، خلاف دنیای مدرن امروزی.
این افراد سالها است پشت سنگر قوم و ریشه پنهان شدهاند و هر انتقادی به گذشتهٔ سیاسیشان را «توهین» مینامند.
اما حقیقت ساده است:
تاریخ را نمیتوان با قومگرایی شستشو داد، تاریخ ما همان چشمکورکردنهای شاهان است، همان پدرکشی و برادرکشیها شاهان، همان نسلکشی و همان فروش سرزمینهای دردمند است، همان تجاوز به سرزمینهای دیگر است، تجاوزی که قهرمان تباری بخشی از مردم کشور ما، جنایتکاری دزد و پدوفیلی در جغرافیای دیگری است.
از این تاریخ نمیتوان فرار کرد، یا باید گذشتهتان را نقد کنید و یا در توهم ناپایدار قدرت تباری با هر پرسش از گذشتهی تان احساس خودکشی کنید.
ما میدانیم اینها فرزندان همان ساختارهاییاند که مردم را به طبقههای مطیع و فرمانبر تقسیم کردند؛ ساختارهایی که با خون زنان و کودکان و کارگران، دهقانان و فرودستان، بقای سیاسی ساختند.
و امروز هم همان زخمها را با توجیهات تباری زیر پرچم دینگرایی و سنتزدگی و توهم پوچ و بیمارگونهی اکثریت تباری بازتولید میکنند.
یعنی احمقانهترین تیوری ممکن برای بقا.
فراموش نکنیم که نقد گذشته یک مبارزهٔ طبقاتی است.
زیرا هر جا گذشته نقد نشود، طبقات حاکم تباری و مزدور دوباره همان جنایتها را تکرار میکنند؛ همان مصادرهها، همان سرکوبها، همان جنگهای قبیلهای با ظاهر سیاسی.
کسی که از نقد گذشته میترسد و جرات اخلاقی پذیرفتن نقد را ندارد نگران نقد خود و خانواده و تبارش است.
حمید آریارمن