این جدال ساختگی را باور کرده‌اید
هیجان در دعوای ظاهری طالبان و پاکستان، که چیزی جز جدال دو چاقوی زنگ‌زده در یک غلاف استخباراتی نیست 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۳۷    ۱۴۰۴/۷/۲۹ کد خبر: 178203 منبع: پرینت

هیجان در دعوای ظاهری طالبان و پاکستان، که چیزی جز جدال دو چاقوی زنگ‌زده در یک غلاف استخباراتی نیست، نشان از ساده‌لوحی و ناآگاهی از ماهیت بازیگران اصلی صحنه دارد؛ همان کسانی که سال‌ها است کشور را به میدان آزمایش نیابتی‌ها تبدیل کرده‌اند.
این نوع جدال‌ها، حرکتی حساب‌شده است که در اتاق‌های فکر بازیگران اصلی برنامه‌ریزی و سپس در تئاتر استخباراتی منطقه به اجرا درمی‌آیند.

طالبان، مخلوق گوش‌به‌فرمان دستگاهی هستند که امروز برای نظم‌بخشی به هرج‌ومرج خودساخته، لگدی بر سرشان می‌زند و فردا با اشاره‌ای دوباره آنان را به خدمت می‌گیرد.
عدم درک لایه‌های پنهان این بازی پیچیده، یا نادیده گرفتن عمدی آن، تکرار همان اشتباهات تاریخی است که نزدیک به نیم‌قرن است کشور را به آزمایشگاه ایدئولوژی و سلاح و میدان جنگ نیابتی تبدیل کرده و مردم را قربانی احساسات کور کرده است.

خطای بزرگ‌تر متوجه کسانی است که این جدال ساختگی را باور کرده‌اند. اگر از تماشاگران هیجان‌زده و تحلیل‌گران سطحی‌نگر بگذریم، هیاهوی فراریان فاسد دوران جمهوریت بیشتر جلب توجه می‌کند؛ همان کسانی که تمام داروندار کشور را به طالبان تسلیم کردند و امروز از فراسوی اقیانوس‌ها، با ژست‌های «میهن‌پرستانه» و شعار استقلال، در همسویی با طالبان از آنان چهره‌ای «ملی‌گرا» و «مستقل» می‌تراشند.

اما مردمی که تحت حاکمیت سیاه این گروه از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم و در فقر و فلاکت به گروگان گرفته شده‌اند، نیازی به قهرمان‌سازی‌های جعلی و ناجیان دروغین ندارند و همسویی با جدال‌های ظاهری یا واقعی بین‌التروریستیِ نیابتی‌ها نیز هیچ سودی برای آنان ندارد.
آزادی واقعی کشور و رهایی مردم از این چرخهٔ نکبت و وضعیت اسفبار، در گرو برچیده شدن حاکمیت موجود و ایجاد نظامی مشروع و عادلانه است؛ نظامی که مشروعیت خود را از رأی، اراده، آگاهی و عزت همه شهروندان بگیرد.

رزاق رحیمی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جدال ساختگی
پاکستان طالبان
نظرات بینندگان:

>>>   ما گفتیم که این جنگ یک سناریوی نو پاکستان است. دوستان باور نکردند.
ما را متهم به این کردید که وطن‌دوست نیستیم. حالا نتیجه سناریو را ببینید.
هنوز ستون پنجمی‌ها در درون ما فعالیت دارند. کسانی که در خارج نشسته اند و برای ما جهاد علیه پاکستان را صادر می‌کنند. وقتی می‌گوییم این جنگ ما نیست، این بازی پاکستان است و سناریوی پاکستان با اشتراک مزدورهای طوالب‌شان، یعنی همین.
تصور کنید آقای نوری از خارج برای ما دستور جنگ صادر می‌کند. خودش آن‌جا عیش و نوش دارد، با پول‌هایی که باید برای همه حساب بدهد!
به ما می‌گوید کنار طوالب بایستید. برای وطن.
و این ستون پنجمی خوب می‌داند که این سناریوی پاکستان است. برای تقویت این سناریو باید به بهانه وطن و ... کنار این وحشی‌ها ایستاد، تا شعله‌های جنگ شعله‌ورتر شود و نان پاکستان به خوبی پخته شود.
این همان پاکستانی است که با هزار ترفند بلد است شما را به میدان بیاورد، شما را بازنده کند، و برای چهل سال بعد، از این رگ‌های بیرون زده گردن‌تان و کف‌های دهان‌تان، در افغانستان خون به پا کند!
لشکری

>>>   Mohammad Naser Habib
در چند جا در پست های فیسبوکی کامنت دادم و گفتم این جنگ با منشه واقعی اختلاف بین پاکستان و طالبان نیست بلکه یک سناریوی از پیش طرح شده است و منتظر سناریوهای بعدی باشید ولی متاسفانه مورد ناسزا و اتهام های مختلف قرار گرفتم .

>>>   پاراگراف آخر نوشته ی تان جالب است.
عزیز گرامی دوران آزادی واقعی و عصر رهایی از اوضاع اسفبار در همه نقاط جهان سوم سپری شده است. مشروعیت نظام ، دموکراسی ، انقلاب و آزادی رای سپری شده است.
دوران روشنفکران قدیمی افغانستان که حالا در زیر چتر امپریالیزم به پیری و تقاعدی رسیده و در زیر لحاف غربت و تا حدی شکم سیری خواب های سردرگم میبینند سالهاست سپری شده است.
در پنجاه سال بحران افغانستان چلوصاف روشنفکران طرفدار روس و روشنفکران خط چین از آب برآمده است. امروز همه پیر و شکسته اند. هم آنهای که نوکری روسها را کردند و هم آنهای که یک عمر مبارزه کردند، سالها زندان پل چرخی را سپری کردند اما به بسیار ذلت و نکبت تعدادی زیر نام تکنوکرات شریک چور و چپاول حواریون کرزی و احمدزی شدند و جمع کثیری ترجمان عساکر شدند.
امروز هر دو طبقه به عوض خموشی هنوز هم در فیسبوک برای یکدیگر جفنگ می سرایند.
حتماً کدام غذای چرب خورده اید و خوابهای آشفته دیده اید.

>>>   ماهم چیزی نمیگویم وشماهم چیزی نگویید :
طنزی که قبلن اتفاق افتاد وطنزی که حالا اتفاق افتاده
در خانه میرزا حاجی حبیب الله کروخی اسودی فرزند مرحوم حاجی اسماعیل سیاه مشهور به گوزک بزله گوی معروف دربار سلطنت محمد ظاهرشاه دزد می آید ومقدار پولی که نزد میرزا حاجی حبیب الله وخانمش وجود دارد میگیرد و هنگام بیرون شدن از خانه دزد به حاجی حبیب الله میگوید : (( بکسی چیزی نگویید )) ، در پاسخ حاجی حبیب الله که ارث حاضر جوابی دارد. میگوید :(( خوب است من چیزی نمیگویم و توهم چیزی نگویید )).
حالا این تفاهم نامه آتش میان دولت پاکسنان و تالبان هم مانند ؛ داستان دزدی خانه میرزا حبیب الله اسودی فرزند حاجی اسماعیل سیاه شد که جانیبین فیصله کردند تا از متن تفاهم نامه به بیرون چیزی نگویند .
راوند

>>>   لالام جان تحریک طالبان پاکستان هم توهم است آن سربازان پاکستان که کشته میشوند هم توهم است آن چهار میلیون وطن دار مهاجر که به زودی از پاکستان اخراج میشوند هم توهم است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است