مواجهه ما با مهاجران افغانستانی چگونه باید باشد؟
این سخن شاید به مذاق خیلی‌های‌مان خوش نیاید اما «نژادپرستی از آنچه فکر می‌کنیم به ما نزدیک‌تر است» 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۵۰    ۱۴۰۴/۴/۲۰ کد خبر: 177595 منبع: پرینت

شاید خیلی دیر شده باشد که از وقایع ناگواری بنویسیم که در ماه‌های گذشته برای کسانی اتفاق افتاد که ما آن‌ها را مهاجرانی از کشور همسایه می‌نامیدیم، ماجرایی که بعد از جنگ و تجاوز اسرائیل، شدت بیشتری گرفت تا تصاویری از ما بر جای بماند که شاید خودمان سال‌ها بعد با شرمی تاریخی به آن نگاه کنیم.

پیش از آنکه گرفتار واژگان حقوقی و بوروکراتیک همچون «مهاجر غیرقانونی یا قانونی» شویم،‌ می‌خواهم به ساحتی اجتماعی ارجاع دهم که احتمالا مناسبات هویتی ما را حتی به خطا شکل داده تا باور کنیم که مواجهات ما بر حق است.
ما انسان‌ها فارغ از تمام کدهای هویتی که از راهروهای بوروکراتیک دولت‌های ملی و محلی دریافت می‌کنیم،‌ انسان‌هایی با اشتراکات فراوان زیستی و ریشه‌های مشترک تاریخی هستیم که حالا هر کدام‌مان به تصادف در گوشه‌ای از این کره خاکی متولد شده‌ایم.

احتمالا توضیح بدیهیات است اگر برای خودمان یادآور شویم که هیچ کدام از ما اختیاری در گزینش موقعیت جغرافیایی و محل تولدمان نداشته‌ایم؛‌ چشم بر جهان گشوده‌ایم بی‌آنکه از ما در مورد ملیت و جغرافیا و قومیت و رنگ و نژاد پرسشی شده باشد،‌ حالا چه در این موقعیتِ اجباری برگه‌های هویتی گرفته باشیم چه همچنان سرگردان مرزهایی باشیم که ساختارهای سیاسی برای‌مان کشیده‌اند، همچنان یک وجه مشترک داریم:‌ انسان هستیم و تفاوتی میان هیچ‌کدام‌مان نیست.

آنچه نباید فراموش کنیم،‌ آن است که ما تنها «ساکنان» یک سرزمین هستیم،‌ نه «صاحبان» آن. اینکه به تصادف ساکن منطقه‌ای شده‌ایم،‌ یا حتی اینکه در سال‌های بعد از تولد به اجبار یا حتی به اختیار سرزمین دیگری را برای سکونت برگزیده‌ایم، نه مایه برتری است نه بردگی و سرشکستگی.

تنها کد هویتی معتبر ما،‌ همان انسان بودن است که مجاب‌مان می‌کند به‌گونه‌ای انسانی زندگی کنیم. اگر مستحق پاداش یا مجازاتی هستیم،‌ با ارجاع به رفتار و شیوه‌ی زیستن‌مان تعریف می‌شود نه کدهای هویتیِ انتزاعی همچون ملیت و قومیت و نژاد و رنگ و زبان.

اگر یک ایرانی مرتکب جرم -در هر سطحی- شود مواجهه‌ی قانونی با او به واسطه عمل ارتکابی‌اش باید تعریف شود نه ملیت او؛ ارتکاب جرم توسط یک ایرانی،‌ مجوز جرم‌انگاری برای تمام ایرانی‌ها را صادر نمی‌کند؛ به همین منوال در مورد افغانستانی‌ها نیز قابل تعمیم است و اگر هر نوع تخلف یا جرمی از کسی با تابعیت افغانستانی رخ داده است،‌ ارجاع قانونی باید به مرتکب و عمل ارتکابی او باشد نه ملیت و نژاد و قوم. این‌ها بدیهیات است که احتمالا تکرار آن برای خیلی‌هامان خسته‌کننده به نظر می‌رسد اما همین بدیهیات فراموش‌شده، سال‌ها -و اکنون در این روزها با شدت بیشتری- بسیاری از برخوردهای نادرست با مهاجران افغانستانی را از سوی عده‌ای، موجه جلوه داده است.

تجربه‌های تاریخی می‌تواند درس‌های بزرگی برای ما داشته باشد،‌ مواجهات مردم آلمان در روزهای پس از جنگ جهانی اول با مهاجران لهستانی و مقصر شناختن آن‌ها در مورد شرایط کار و دستمزدی مردم آلمان، گرایش‌های ملی‌گرایانه خطرناکی را به دنبال داشت که احتمالا نتایج آن را همه‌مان می‌دانیم.

مسئولیت اجتماعی و انسانی ما در هر جایگاهی که هستیم، وادارمان می‌کند در برابر اتفاقات اخیر در برخورد با ساکنان افغانستانی در ایران، موضع بگیریم پیش از آنکه تنها سوگواری و ناله‌های عامه‌پسندانه سر دهیم و کار از کار گذشته باشد. این سخن شاید به مذاق خیلی‌های‌مان خوش نیاید اما «نژادپرستی از آنچه فکر می‌کنیم به ما نزدیک‌تر است».

روح‌الله سپندارند
روزنامه نگار ایرانی
خبر آنلاین


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مواجهه بامهاجران
افغانستان مهاجران
نظرات بینندگان:

>>>   آفرین بر روح الله چه عالمانه موضوع را تبیین کرد
وای چقدر بی فکر وبی تدبیر وجاهل وغافلا از پیامدچنین رفتار خشن وغیر انسانی.
تاریخ تمدن ایران بزرگ را لکه دارکردند.

>>>   این حرفهای شما دیگر هیچ دردی از ما دوا نمی کند و باعث نمی‌شود دوباره فکر کنیم نه در ایران هم انسان های خوب بسیارند یا مردم با حکومت فرق می کند واقعیت همین است که اتفاق افتاده است نه نطق های دهن پرکن شما حقیقت ایران و ایرانی مردمانی غربی پرست مسلمان ستیز خود برتر بین واکر زورتان برسد جهانی را بر باد می دهید اندک انسانهای شریف هم بینتان است

>>>   Mohammad Nateqi
پدر می گفت: اینجا برای تو جا نیست
سارا، ۱۷ ساله، اهل غزنی است. وقتی ایران اخراجش کرد، در مرز ایستاد و گریه کرد. گفت: «در افغانستان کسی را ندارم. خانه‌مان را فروختیم تا از جنگ فرار کنیم. من کجا بروم؟»
سارا تنها نیست. هر روز صدها کودک مثل او از ایران، پاکستان و.. اخراج می‌شوند.
ماجرا فقط عبور از مرز نیست. عبور از انسانیت است.
دوستی پرسیده:
اگر تو جای سارا بودی، چه می‌کردی؟

>>>   Aziz Arianfar
موضوع اخراج پناهجویان افعانستانی در ایران یک مساله بسیار پیچیده و چند لایه دارای ابعاد چندگانه است. دردمندانه برخی از هم میهنان ما بدون توجه به این نکات با راه اندازی کارزار دشنامدهی و ناسزاگویی و سر دادن شعارها به گونه یی خواسته اند در برابر این اقدام دولت ایران واکنش نشان بدهند. بی آن که در پی یافتن راه حلی برای مشکل بر آیند. در این حال' بایسته است همه با هم از گلوی کمیساریای سازمان ملل در امور پناهجویان بگیریم که چرا در قبال پناهجویان افعانستانی بی تفاوت اند و به بازگشتیان رانده شده کمترین پرداختی نمی کنند. این در حالی است که به خاطر پناهجویان سوری و اوکرایینی سالانه میلیاردها دالر در دسترس ترکیه و پولند می گذارند. بایسته است همه سازمان ها و انجمن ها با گسیل نامه های سرگشاده عنوانی سازمان ملل و با گلایه از برخورد دوگانه این مجامع توجه جدی آن ها را به حال زار رانده سنگان بینوای ما جلب کنند. بایسته است تا کمک های عاجل غدایی و دارویی به هرات گسیل گردد.
آقای بهمنی قاجار' حقوقدان ایرانی در نوشته یی در سه بخش به معضل پناهجویان افعانستانی پرداخته اند که بسیار شایان توجه است.روشن است با همه برداشت های شان نمی توان موافق بود. با این هم مساله را همه جانبه مطرح کرده اند.

>>>   معشوق رحیم
کسی که گدای سرکوچه خود را با لگد می‌زند و ادعای کمک به فقرا را در آفریقا دارد، به انسان دوستی اش شک کنید و به شیطنت و خباثت اش باور.
رژیمی که سنگ کمک به فلسطینی های را به سینه میزند که هزار کیلومتر دور تر از مرز هایش زندگی میکنند، اما در داخل مرز های خود با هم زبانان و هم کیشان خود رفتار نتانیاهوانه میکند، غرض و مرز سیاسی دارد.
کمک به مردم فلسطین برای رژیم یک ابزار ایدئولوژیک است برای گسترش انقلاب آخوندی.
همانطور که از افغان ها استفاده ابزاری میکند، گاهی در جنگ سوریه از انها استفاده میکند، گاهی در جنگ آمریکا و زمانی هم برای پوشاندن شکست شرم‌آور خود در برابر اسرائیل.

>>>   سی سال میزبانی؟
هم‌زبانان ایرانی ما و با لحنی منت‌گذارانه می‌گویند: «ما سی سال شما را میزبانی کردیم.»
پرسشی دارم: چگونه میزبانی کردید؟ حقیقتا من هم دوست دارم بدانم. اما چیزی که یاد من است:
در تمام آن سال‌ها، کسانی که خشت و بلوک را در سرمای یخ‌زده‌ی و گرمای سوزان تهران بالا می‌بردند، ما بودیم.
آن‌هایی که شب تا صبح در کوره‌های آجرپزی عرق ریختند، ما بودیم.
آن‌هایی که در مرغ‌داری‌ها، گاوداری‌ها و کارگاه‌های متروک، برای سیر کردن شکم کودکان‌شان، روزی دوازده ساعت در سکوت کار می‌کردند ما بودیم.
در تهران، قم، مشهد و ورامین، این ما بودیم که:
در اعماق زمین فاضلاب شهری را حفر کردیم.
زیر آفتاب زباله‌ها را تفکیک کردیم.
در معادن زغال‌سنگ و سنگ‌آهن جان کندیم،
در پروژه‌های عظیم مترو، راه‌سازی و سدسازی، آجر روی آجر گذاشتیم
هر شب ساعت ۹ اشغال‌های‌تان انتقال دادیم.
در کوره‌پزخانه‌ها با دست‌های سوخته آجر ساختیم،
و در دشت‌ها و کوه‌های دورافتاده، چوپانی کردیم.
تازه در اکثر موارد حقوق‌مان را هم دریافت نکردیم یا نصف‌ونیمه گرفتیم.
به نیروهای کار ارزان هم شهرت داشتیم.
رایانه نداشتیم.
پول پیش بیشتر دادیم
حق خرید ماشین/موتر نداشتیم
حق داشتن کار آبرومندانه‌تری نداشتیم.
حق تحصیل نداشتیم.
وحید پیمان

>>>   Malek Sitez
وزیر داخله ایران گفته است که هیچ دولتی در جهان به اندازه ایران به پناه‌جویان و مهاجرین افغانستان برخورد «شایسته» نداشته است.
جناب وزیر!
تنها پنج‌صدهزار شهروند افغانستان در اتحادیه‌ی اروپا، امریکا، کانادا، آسترالیا، روسیه و نیوزیلاند تابعیت و یا شهروندی حاصل کرده اند و نزدیک به دو برابر آن در این کشور ها اقامت کنوانسیون-محور، مهاجرت اجتماعی و بشردوستانه دارند. این در حالی‌ست که جمهوری اسلامی شهروندان افغانستان را حتی با داشتن مدارکی که خود شما به آن‌ها داده اید از خیابان‌ها، دانش‌گاه ها، مدارس، محلات کار و بازار ها جمع کرده و به مرز ها می‌فرستد. یاد تان نرود که این‌ها همه نیروی کار بوده اند که شب و روز در کارخانه ها، دستگاه های ساختمانی، تمیزکاری، گردش بازار و هزاران محل کار نیازمند جامعه‌ی ایران، مشغول کار بوده اند.
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
ادعای هم‌سایه بودن، هم‌دین و آیین‌بودن، فرهنگ مشترک داشتن و تاریخ و جغرافیای مشترک داشتن و سایر ارزش‌های جمعی را بگذارید، کنار!
گاهی اوقات آدم مجبور می‌شود تا با زبان خودتان صحبت کند.

>>>   Kawa Shafaq
وقتی اطفال یک جامعه با لبخند، رضایت خاطر و ذوق‌زده دست به چنین جنایتی می‌زنند، متوجه می‌شوید، که ذهنیت کُلی در آن جامعه چه‌قدر وحشتناک است. نه این‌که ما خود بهتریم، نه، ما فرخنده و فرخنده‌ها را طوری زجرکش کردیم که داغ خجالت‌اش هرگز از پیشانی ما پاک نخواهد شد و دقیقن داغ خجالت برخوردهای فاشیستی و وحشتناک ایرانی‌ها در مقابل افغان‌های مهاجر هرگز پاک نخواهد شد. این روزهای وحشتناک آخر می‌گذرد اما چه بخواهیم، چه نخواهیم حس نفرت و انتقام‌جویی در مقابل ایران و ایرانی باقی می‌ماند، به‌ویژه که ما در عصر انترنت و رسانه‌های دیداری زندگی می‌کنیم و این وحشت تنها در کتاب‌ها و خاطرات نویسی محدود نمی‌مانند بلکه فیلم‌های وحشتناک این واقعات نسل به نسل خون هر انسان را به جوش می‌آورد.
حالا فکر کنید اگر فردوسی سر از خاک بلند کند و ببیند از درسی که به انسان داده "میازار موری که دانه‌کش است / که جان دارد و جانِ شیرین خو‌ش است" یا اگر سعدی دوباره زنده شود و ببیند که از "بنی‌آدم اعضای یک‌دیگر اند . . ." هم‌وطنان‌اش چه درسی گرفته اند و حتی اطفال شان را با چه ذهنیتی تربیت کرده اند، فکر کنم از خجالت خودکشی خواهند کرد.

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است