کرامت انسانی زیر سایه اخراج ضربتی
کسی که از مهاجر افغانستانی «دیگری» می‌سازد، دامنه بی‌اخلاقی او، از «شهرستانی» و «ترک» و «بلوچ» و «اقلیت‌های دیگر» و... هم «دیگری خطرناک» می‌سازد 
تاریخ انتشار:   ۲۲:۲۸    ۱۴۰۴/۴/۱۹ کد خبر: 177594 منبع: پرینت

نام: احمد – ۱۲ ساله (من خطابش می‌کنم پسر قشنگم) – مبتلا به سندروم داون؛
وضعیت: مسوولیت مراقبت از او برعهده زنِ برادرش است. دختری ۱۳ ساله که خودش بچه کوچکی دارد و در کودکی، همسر و مادر شده است. پدر و مادر کجا هستند؟ پدر به‌عنوان یک کارگر افغانستانی روزمزد، از ساختمانی سقوط کرد و فوت شد. مادرش با یک بیماری صعب‌العلاج، سرپرست آن‌ها بود. حالا مادرش کجا است؟ بدون بچه‌ها و بدون هیچ سرمایه و فرصتی برای جمع‌کردن لوازمش، رد مرز شد. کلمه رد مرز، تلخی این اتفاق را نشان نمی‌دهد. درواقع، مادرش را بدون فرزندانش -احمد و خواهر کوچک‌ترش- اخراج کردند.

چند روز پیش، دوستی از من پرسید: «واقعا بچه‌ها رو هم بدون پدرومادر یا سرپرست اخراج می‌کنن؟» احتمالا سوالش به این خاطر بود که حدود بیست درصد بچه‌های خانه کوچکی که مادرم اداره می‌کند، افغانستانی هستند و من می‌توانم به‌عنوان یک شاهد عینی، پاسخی براساس واقعیت بدهم.
چهره پنهان سازماندهی اتباع
واقعیت این است که اخراج افغانستانی‌ها به‌شکل ضربتی و با نامِ مثلا سازماندهی اتباع، در حالی دارد انجام می‌شود که می‌تواند بعدها همچون یک ننگ بر پیشانی‌مان بماند و از یادآوری‌اش شرم ‌کنیم.

هیچ‌کدام از فعالان حقوق مهاجران، مُنکر سازماندهی و خروج اتباع غیرقانونی نبوده و نیستند، اما مسئله‌ ی شان فقط «خروج» نیست؛ چگونگی «خروج» است. حالا که بعد از جنگ ۱۲ روزه که هنوز گیج و گنگیم و نمی‌دانیم چرا اخراج اتباع، به یک ضرورت تبدیل شد (ساده‌انگارانه است این شکل از اخراج را گردن آن چندنفر از اتباع که در جاسوسی دست داشتند، بیندازیم)، صدایِ دغدغه‌مندان، آزاداندیشان و عدالت‌خواهان برای یک چیز بلند است: همزبان و همسایه‌مان را با کرامت و با حفظ شأن انسانی به خانه‌اش بفرستید.

اخراج اجباری، به خودی خود، رنجی عمیق و غم‌انگیز دارد؛ حالا به همه این‌ها، «جدایی اجباری از خانواده»، «بدعهدی صاحب‌خانه یا صاحب‌کار»، «سرگردانی و بلاتکلیفی در مرز ایران» و «حس بی‌فردایی» را هم اضافه کنید. این‌ها زخم‌هایی هستند که نه تنها بر روح مهاجران، بلکه بر وجدان جمعی بسیاری از ما نیز می‌نشینند.
سهم ما در این میان
در مواجهه با این حجم از رنج، تبعیض، دیگری‌سازی و بی‌اخلاقی چه می‌شود کرد؟
درباره این واقعیت‌ها، درباره احمد و هزاران نفر مثل او، حرف بزنیم. نگذاریم سکوت، بر این دردها سایه بیندازد.
اگر می‌توانیم، از سازمان‌های مردم‌نهادی که به این خانواده‌ها و کودکان کمک می‌کنند، حمایت کنیم. همچنین اگر شرایطش را داریم در جابه‌جایی و سفر آن‌ها تا مرز، امور حقوقی مربوط به بازپس‌گیری ودیعه مسکن و... کمک کنیم.

به یاد داشته باشیم که پشت هر تصمیمی، انسان‌هایی با زندگی‌های واقعی وجود دارند. در برخوردهای روزمره، همدلی و احترام را تمرین کنیم. تمام‌قد جلوی بی‌احترام و ظلم بر دیگری، بایستیم و اجازه ندهیم جریان مهاجرستیز بیش از این، صدایش را بلند کند.
از نهادهایی که فعالانه در زمینه حقوق مهاجران فعالیت می‌کنند، حمایت کنیم. با امضای طومارها، شرکت در تجمعات مسالمت‌آمیز یا به اشتراک گذاشتن کمپین‌های شان، صدای خود را بلند کنیم. وقتی افراد بسیاری صدایشان را بلند می‌کنند، می‌توانیم کمی امیدوارم باشیم که شاید صدای جمعی ما نادیده گرفته نمی‌شود.

گروه‌های زیادی کمک‌های حقوقی حیاتی (در ایران)، سرپناه و نیازهای اولیه (در افغانستان) را برای خانواده‌های افغانستانی فراهم می‌کنند. مشارکت در این تلاش‌ها، چه مالی و چه از طریق روش‌های دیگری می‌تواند رنج اخراج بی‌ضابطه را کم کند.
مدام به خودمان و دیگرانی که با هشتگ «اخراج افغانی مطالبه ملی» سهمی در این ظلم و بی‌اخلاقی داریم، یادآوری کنیم که حتی در شرایط پیچیده نیز باید کرامت انسانی افراد حفظ شود.

در نهایت، در لحظه‌های خلوت با خویشتن این را به خودمان متذکر شویم، کسی که از مهاجر افغانستانی «دیگری» می‌سازد، دامنه بی‌اخلاقی او قرار نیست فقط به همین‌جا ختم شود. فرصتش که پیش بیاید، از «شهرستانی» و «ترک» و «بلوچ» و «اقلیت‌های دیگر» و... هم «دیگری خطرناک» می‌سازد.

دکتر فاطمه بهروز فخر


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
کرامت انسانی
اخراج مهاجر
نظرات بینندگان:

>>>   Malek Sitez
وزیر داخله ایران گفته است که هیچ دولتی در جهان به اندازه ایران به پناه‌جویان و مهاجرین افغانستان برخورد «شایسته» نداشته است.
جناب وزیر!
تنها پنج‌صدهزار شهروند افغانستان در اتحادیه‌ی اروپا، امریکا، کانادا، آسترالیا، روسیه و نیوزیلاند تابعیت و یا شهروندی حاصل کرده اند و نزدیک به دو برابر آن در این کشور ها اقامت کنوانسیون-محور، مهاجرت اجتماعی و بشردوستانه دارند. این در حالی‌ست که جمهوری اسلامی شهروندان افغانستان را حتی با داشتن مدارکی که خود شما به آن‌ها داده اید از خیابان‌ها، دانش‌گاه ها، مدارس، محلات کار و بازار ها جمع کرده و به مرز ها می‌فرستد. یاد تان نرود که این‌ها همه نیروی کار بوده اند که شب و روز در کارخانه ها، دستگاه های ساختمانی، تمیزکاری، گردش بازار و هزاران محل کار نیازمند جامعه‌ی ایران، مشغول کار بوده اند.
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
ادعای هم‌سایه بودن، هم‌دین و آیین‌بودن، فرهنگ مشترک داشتن و تاریخ و جغرافیای مشترک داشتن و سایر ارزش‌های جمعی را بگذارید، کنار!
گاهی اوقات آدم مجبور می‌شود تا با زبان خودتان صحبت کند.

>>>   Mohammad Nateqi
پدر می گفت: اینجا برای تو جا نیست
سارا، ۱۷ ساله، اهل غزنی است. وقتی ایران اخراجش کرد، در مرز ایستاد و گریه کرد. گفت: «در افغانستان کسی را ندارم. خانه‌مان را فروختیم تا از جنگ فرار کنیم. من کجا بروم؟»
سارا تنها نیست. هر روز صدها کودک مثل او از ایران، پاکستان و.. اخراج می‌شوند.
ماجرا فقط عبور از مرز نیست. عبور از انسانیت است.
دوستی پرسیده:
اگر تو جای سارا بودی، چه می‌کردی؟

>>>   Aziz Arianfar
موضوع اخراج پناهجویان افعانستانی در ایران یک مساله بسیار پیچیده و چند لایه دارای ابعاد چندگانه است. دردمندانه برخی از هم میهنان ما بدون توجه به این نکات با راه اندازی کارزار دشنامدهی و ناسزاگویی و سر دادن شعارها به گونه یی خواسته اند در برابر این اقدام دولت ایران واکنش نشان بدهند. بی آن که در پی یافتن راه حلی برای مشکل بر آیند. در این حال' بایسته است همه با هم از گلوی کمیساریای سازمان ملل در امور پناهجویان بگیریم که چرا در قبال پناهجویان افعانستانی بی تفاوت اند و به بازگشتیان رانده شده کمترین پرداختی نمی کنند. این در حالی است که به خاطر پناهجویان سوری و اوکرایینی سالانه میلیاردها دالر در دسترس ترکیه و پولند می گذارند. بایسته است همه سازمان ها و انجمن ها با گسیل نامه های سرگشاده عنوانی سازمان ملل و با گلایه از برخورد دوگانه این مجامع توجه جدی آن ها را به حال زار رانده سنگان بینوای ما جلب کنند. بایسته است تا کمک های عاجل غدایی و دارویی به هرات گسیل گردد.
آقای بهمنی قاجار' حقوقدان ایرانی در نوشته یی در سه بخش به معضل پناهجویان افعانستانی پرداخته اند که بسیار شایان توجه است.روشن است با همه برداشت های شان نمی توان موافق بود. با این هم مساله را همه جانبه مطرح کرده اند.

>>>   معشوق رحیم
کسی که گدای سرکوچه خود را با لگد می‌زند و ادعای کمک به فقرا را در آفریقا دارد، به انسان دوستی اش شک کنید و به شیطنت و خباثت اش باور.
رژیمی که سنگ کمک به فلسطینی های را به سینه میزند که هزار کیلومتر دور تر از مرز هایش زندگی میکنند، اما در داخل مرز های خود با هم زبانان و هم کیشان خود رفتار نتانیاهوانه میکند، غرض و مرز سیاسی دارد.
کمک به مردم فلسطین برای رژیم آخوندی یک ابزار ایدئولوژیک است برای گسترش انقلاب آخوندی.
همانطور که از افغان ها استفاده ابزاری میکند، گاهی در جنگ سوریه از انها استفاده میکند، گاهی در جنگ آمریکا و زمانی هم برای پوشاندن شکست شرم‌آور خود در برابر اسرائیل.

>>>   سی سال میزبانی؟
هم‌زبانان ایرانی ما و با لحنی منت‌گذارانه می‌گویند: «ما سی سال شما را میزبانی کردیم.»
پرسشی دارم: چگونه میزبانی کردید؟ حقیقتا من هم دوست دارم بدانم. اما چیزی که یاد من است:
در تمام آن سال‌ها، کسانی که خشت و بلوک را در سرمای یخ‌زده‌ی و گرمای سوزان تهران بالا می‌بردند، ما بودیم.
آن‌هایی که شب تا صبح در کوره‌های آجرپزی عرق ریختند، ما بودیم.
آن‌هایی که در مرغ‌داری‌ها، گاوداری‌ها و کارگاه‌های متروک، برای سیر کردن شکم کودکان‌شان، روزی دوازده ساعت در سکوت کار می‌کردند ما بودیم.
در تهران، قم، مشهد و ورامین، این ما بودیم که:
در اعماق زمین فاضلاب شهری را حفر کردیم.
زیر آفتاب زباله‌ها را تفکیک کردیم.
در معادن زغال‌سنگ و سنگ‌آهن جان کندیم،
در پروژه‌های عظیم مترو، راه‌سازی و سدسازی، آجر روی آجر گذاشتیم
هر شب ساعت ۹ اشغال‌های‌تان انتقال دادیم.
در کوره‌پزخانه‌ها با دست‌های سوخته آجر ساختیم،
و در دشت‌ها و کوه‌های دورافتاده، چوپانی کردیم.
تازه در اکثر موارد حقوق‌مان را هم دریافت نکردیم یا نصف‌ونیمه گرفتیم.
به نیروهای کار ارزان هم شهرت داشتیم.
رایانه نداشتیم.
پول پیش بیشتر دادیم
حق خرید ماشین/موتر نداشتیم
حق داشتن کار آبرومندانه‌تری نداشتیم.
حق تحصیل نداشتیم.
وحید پیمان

>>>   Malek Sitez
وزیر داخله ایران گفته است که هیچ دولتی در جهان به اندازه ایران به پناه‌جویان و مهاجرین افغانستان برخورد «شایسته» نداشته است.
جناب وزیر!
تنها پنج‌صدهزار شهروند افغانستان در اتحادیه‌ی اروپا، امریکا، کانادا، آسترالیا، روسیه و نیوزیلاند تابعیت و یا شهروندی حاصل کرده اند و نزدیک به دو برابر آن در این کشور ها اقامت کنوانسیون-محور، مهاجرت اجتماعی و بشردوستانه دارند. این در حالی‌ست که جمهوری اسلامی شهروندان افغانستان را حتی با داشتن مدارکی که خود شما به آن‌ها داده اید از خیابان‌ها، دانش‌گاه ها، مدارس، محلات کار و بازار ها جمع کرده و به مرز ها می‌فرستد. یاد تان نرود که این‌ها همه نیروی کار بوده اند که شب و روز در کارخانه ها، دستگاه های ساختمانی، تمیزکاری، گردش بازار و هزاران محل کار نیازمند جامعه‌ی ایران، مشغول کار بوده اند.
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
ادعای هم‌سایه بودن، هم‌دین و آیین‌بودن، فرهنگ مشترک داشتن و تاریخ و جغرافیای مشترک داشتن و سایر ارزش‌های جمعی را بگذارید، کنار!
گاهی اوقات آدم مجبور می‌شود تا با زبان خودتان صحبت کند.

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است