تاریخ انتشار: ۱۹:۳۰ ۱۴۰۴/۴/۱۸ | کد خبر: 177584 | منبع: |
پرینت
![]() |
در این چند روز، واکنشهای بسیاری را در رسانههای اجتماعیخواندم. کاربران از زوایای گوناگون به مساله اخراج گسترده مهاجرین افغانستانی از ایران پرداختند. اما من درین نبشته میخواهم از چشمانداز دگر در خصوص پیامدهای برگشت این جمعیت میلیونی به درون کشور نگاه کنم.
ببینید: هزارها خانوادهی که از جمهوری ایران بازگشته کردهاند، تنها دستخالی نیامدهاند. این مهاجرین با خود اندوختههای بزرگی از تجربههای شهری گرفته تا مهارتهای کاری، آموزشهای فنی، آگاهی اجتماعی و حتی تحصیلات عالی آوردهاند. بسیاری از آنها دخترانی دارند که تا دیروز به مکتب میرفتند، جوانانی دارند که در صنایع، خدمات، رسانه یا بازار کار، فعال بودند. حالا اما این خانوادهها با واقعیتی در افغانستان مواجهاند که هیچ تناسبی با آنچه در ذهن، حافظه و تجربهشان نقش بسته، ندارد.
واقعیت همین است طالبان برای پذیرش این موج بازگشتی هیچ آمادگی ندارد: نه از نظر خدمات اجتماعی، نه زمینههای کاری، نه زیرساخت شهری و نه حتی از نظر درک سیاسی. در واقع، بازگشت این جمعیت، آیینهای است که نظام طالبان را وادار میکند تا ضعفها، ناتوانیها و انکار واقعیتهای اجتماعی را به چشم ببیند.
این جمعیت با چراهای مهمی وارد کشور شدهاند:
چرا دختران ما نمیتوانند به مکتب بروند؟
چرا با اینهمه تخصص، کاری برای ما وجود ندارد؟
چرا باید آینده فرزندانمان را در تاریکی جستجو کنیم؟
اگر پاسخهای درستی به این پرسشها داده نشود، و اگر این مردم احساس کنند که هیچ راهی برای شنیدهشدن ندارند، نارضایتی جمعی شکل خواهد گرفت نارضایتیای که میتواند به سرعت از حالت خاموش به یک موج فزاینده فشار اجتماعی و حتی سیاسی بدل گردد.
در این میان، اگر جریانی در داخل کشور شکل بگیرد که بتواند صدای این مردم را نمایندگی کند،چه در قالب اپوزیسیون، چه در شکل مدنی، فرهنگی یا اقتصادی، آنگاه طالبان با چالشی روبهرو خواهد شد که نه با سرکوب، نه با شعار، و نه با انکار، قابل مهار نیست.
اما سوی دیگر این واقعیت نیز روشن است: اگر این جمعیت بزرگ با برنامهریزی صحیح، توزیع عادلانه فرصتها و احترام به کرامتشان مدیریت شود، میتوانند به سرمایهی بزرگی برای بازسازی کشورما بدل شوند. آنها نه فقط کار میخواهند، بلکه ارزش، معنا، و آینده میخواهند و اینها همان چیزهاییاند که اکنون در کشورما نایاباند.
فراموش نکنیم که بازگشت این جمعیت، تنها یک موضوع مهاجرتی یا امنیتی نیست. این یک مسالهی ملی است، با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، روانی و حتی زیستمحیطی. اگر آن را نادیده بگیریم، فردا شاید برای پاسخ گفتن، بسیار دیر شده باشد.
کاظم همایون
>>> هیچ امید به اپوزیسیون افغانستان نیست گر بود طی چهار سال یک ولسوالی را میگرفتند تنها امید همین شورش مردم به تنگ آمده است طالب بدون کمک مالی خارجی توان اداره کردن افغانستان را ندارد
>>> گروه طالبان مرکزثقل این بحران مهاجرتی است وبایدپاسخگوباشد صادقانه وشفاف درمورد ساماندهی ورفاه مهاجرین درایران وبیجاشدگان تصمیم درست اتخاذ کند البته بسیاربعییداست ومتاسفانه مسیولین طالبان چندان میل وعلاقه برای رفع این مشکل ازخودنشان ندادن
>>> و این خواسته دقیقا همان چیزی ست که ایران میخواهد و به دنبالش است مرز بلند کشید تا مهاجران برنگردند سران حکومت ایران می دانند و بزودی مردم ایران هم خواهند دانست حضور اتباع برای ایران بزرگترین نعمت بود چند ماه دیگر که قیمت ها به روز شد معنی این جمله درک میشود پس چرا ایران همچنان اصرار به اخراج دارد کمر بند امنیتی ایران کاملا باز شد و ایران بیشتر از همیشه آسیب پذیر است نه حزب اللهی درکنار است نه سوریه نه حشدالشعبی عملا همه از دور خارج شدن این یعنی ضربه زدن به ایران کم هزینه تر از همیشه شده ضمن اینکه بله ایران همچنان توان دفاع از خود را دارد اما باید پذیرفت شکننده تر از قبل شده یمن هم به خوبی در جنگ 12روزه بدون حمله مستقیم یا حتی تشدید درگیری نشان داد متحد مردم غزه است و نه ایران عملا تحرکاتش رو کم کرد
خب حالا ضربه زدن به ایران کم هزینه تر و راحت تر شده اصلا لازم نیست که آمریکا اینبار مستقیم وارد شود میتواند با یکی از مهره هایش جنگ فرسایشی ایجاد کند چکسی بهتر از طالبان؟ این همه ادوات نظامی را چرا منهدم نکرد موقع رفتن طالبان گرسنه ضد شیعه و متمایل به غرب است و بشدت نیار به پذیرفته شدن دارد وگرنه تا چند سال بعد در اثر فقر فرو میریزد خب حالا نتیجه ایران از طرف طالبان احساس ناامنی شدید می کند با فرستادن سیل مهاجران ایجاد بحران در افغانستان طالبان را سرگرم ساماندهی این مهاجران می کند از طرفی در شلوغی مرز احتمالا هزاران نیروی وفادار به خودش رو وارد افغانستان خواهد کرد برای جاسوسی و کارهای اطلاعاتی دیگر
و البته مردمی که به سبک زندگی در ایران عادت کردند حالا حتی جای شب ماندن ندارن این فشار با مدیریت میتواند طالبان را فرو بپاشد در طول دوسال آینده با شورش های کوچک و پرت کردن هواس طالبان گروه های مقاومت بسازد
این یک احتمال و نظر است ممکن است غلط باشد ممکن است صحیح باید با دقت تحولات افغانستان رو زیر نظر گرفت
>>> در بیست سال شما لندغران اولاد مردم را برای مفاد خود و پر کردن جیب در دهن توپ دادید حالا میخواهید از این مردم استفاده نماید دیگر شما لندغران در بین مردم جا ندارید و دیگر هیچ تلسمی لندغری تان کار نخواهد کرد گریزی های ماده در هر جا که هستید درهمان جا باشید افغانستان جای لندغری و دزدی نیست
>>> در نبود یک حکومت پاسخگو خفه کن صدایی مردم از ناکاری و نابرابری و بی عدالتی مهاجرین اخراج شده از ایران هیچکاری را کرده نمیتوانند بمجرد بلند کردن صدای شان از جانب طالبان ترورست از خدا بی خبر سرکوب و زندانی حتی کشته میشوند .
>>> سی سال میزبانی؟
همزبانان ایرانی ما و با لحنی منتگذارانه میگویند: «ما سی سال شما را میزبانی کردیم.»
پرسشی دارم: چگونه میزبانی کردید؟ حقیقتا من هم دوست دارم بدانم. اما چیزی که یاد من است:
در تمام آن سالها، کسانی که خشت و بلوک را در سرمای یخزدهی و گرمای سوزان تهران بالا میبردند، ما بودیم.
آنهایی که شب تا صبح در کورههای آجرپزی عرق ریختند، ما بودیم.
آنهایی که در مرغداریها، گاوداریها و کارگاههای متروک، برای سیر کردن شکم کودکانشان، روزی دوازده ساعت در سکوت کار میکردند ما بودیم.
در تهران، قم، مشهد و ورامین، این ما بودیم که:
در اعماق زمین فاضلاب شهری را حفر کردیم.
زیر آفتاب زبالهها را تفکیک کردیم.
در معادن زغالسنگ و سنگآهن جان کندیم،
در پروژههای عظیم مترو، راهسازی و سدسازی، آجر روی آجر گذاشتیم
هر شب ساعت ۹ اشغالهایتان انتقال دادیم.
در کورهپزخانهها با دستهای سوخته آجر ساختیم،
و در دشتها و کوههای دورافتاده، چوپانی کردیم.
تازه در اکثر موارد حقوقمان را هم دریافت نکردیم یا نصفونیمه گرفتیم.
به نیروهای کار ارزان هم شهرت داشتیم.
رایانه نداشتیم.
پول پیش بیشتر دادیم
حق خرید ماشین/موتر نداشتیم
حق داشتن کار آبرومندانهتری نداشتیم.
حق تحصیل نداشتیم.
وحید پیمان