رقابت میان قدرتهای بزرگ الزاما به خصومت آشکار نمیانجامد، بلکه اغلب بهسوی تفاهمات پنهانی برای مدیریت منافع مشترک و کاهش هزینههای تقابل مستقیم سوق مییابد | ||||
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۲ ۱۴۰۴/۴/۱۶ | کد خبر: 177569 | منبع: |
پرینت
![]() |
دوقطبیسازی مدیریتشده: همسویی پنهان روسیه و آمریکا علیه چین در بازی بزرگ جدید؛
شاید برای بسیاری، اقدام غیرمنتظره روسیه در به رسمیت شناختن طالبان، با وجود پرسشهای اساسی درباره ماهیت این گروه بهعنوان محصولی از سیاستهای آمریکا، حضور گروههای تروریستی در خاک افغانستان، نابودی یکشبه سرمایهگذاریهای آمریکا در این کشور و تلاشهای متناقض روسیه در مهار یا تحریک ناامنی در آسیای مرکزی، شگفتآور و معمایی پیچیده باشد. سکوت معنادار کشورهای مانند پاکستان، ایران، چین، آمریکا، کشورهای عربی و ترکیه در برابر تحرکات مسکو در افغانستان، این شگفتی را دوچندان میکند. پرسشی که پیشروست این است: چرا روسیه در حالی به دنبال نفوذ بیشتر در افغانستان است که همه ما میدانیم طالبان محصول پروژههای ژیوپلیتیکی آمریکا است؟
نگارنده بارها بر این باور تأکید کردهام که تقسیم حوزههای نفوذ میان قدرتهای بزرگ و تفاهمات پشت پرده آنها، کلید درک چنین رفتارهای متناقضنماست. برخلاف تصور عمومی، رقابت میان قدرتهای بزرگ الزاما به خصومت آشکار نمیانجامد، بلکه اغلب بهسوی تفاهمات پنهانی برای مدیریت منافع مشترک و کاهش هزینههای تقابل مستقیم سوق مییابد. روسیه و آمریکا بهعنوان قدرتهای با تجربه در استعمار و مدیریت بحرانهای جهانی، تفاهم را ابزاری عقلانی برای تحقق منافع خود میدانند.
بهواقع، رقابت ظاهری روسیه و آمریکا در صحنههایی چون اوکراین، سوریه و افغانستان، پوششی است برای مدیریت یک پروژه پنهان: دوقطبیسازی نظام بینالملل به نفع بازتولید هژمونی این دو قدرت. این روند، مانع از تحقق جهان چندقطبی واقعی میشود؛ جهانی که در آن چین و دیگر قدرتهای نوظهور بتوانند سهمی از معادلات بزرگ جهانی داشته باشند.
همکاری پنهان روسیه و آمریکا مسبوق به سابقه است: از مدیریت بحران افغانستان در دهه ۱۹۸۰، که منافع هر دو طرف را تأمین کرد، تا هماهنگیهای پشت پرده در جنگ سوریه و حتی جنگ اوکراین، که ضمن تخریب زیرساختهای اوکراین، وابستگی امنیتی اروپا به آمریکا و ناتو را تشدید کرد. در همین چارچوب، رشد داعش، بازگشت القاعده و تقویت شبکههای تروریستی در افغانستان و سوریه، بخشی از همین پروژه مشترک بیثباتسازی محور شرق است.
چرا آمریکا، با وجود سرمایهگذاریهای هنگفت و استراتژیک در افغانستان، شبانه و بدون درگیری جدی این کشور را ترک کرد؟ آیا منطقی است که آمریکا افغانستان را به روسیه واگذار کند؟ پاسخ، در تفاهم پنهانی نهفته است که هدف اصلی آن مهار چین و جلوگیری از گسترش نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیکی آن در آسیاست. شناسایی طالبان توسط روسیه، بخشی از همان پروژه است تا از طالبان بهعنوان ابزاری علیه چین، ایران و سایر بازیگران مستقل استفاده شود.
در این میان، آسیای مرکزی، خاورمیانه، جنوب آسیا و چین، بهای اصلی این دوقطبیسازی مدیریتشده را با رشد تروریسم نیابتی، بیثباتی امنیتی و انسداد مسیرهای استراتژیک توسعه اقتصادی میپردازند. پروژه مشترک روسیه و آمریکا، نهتنها مانع اتصال استراتژیک چین به آسیای مرکزی و اروپا میشود، بلکه مسیرهای رشد اقتصادی و نفوذ ژئوپلیتیکی چین را مسدود میسازد.
در نهایت، شناسایی طالبان از سوی روسیه را نباید اقدامی ژیوپلیتیکی مستقل تلقی کرد، بلکه این گام بخشی از پروژه هماهنگشده مسکو و واشنگتن برای مدیریت بحرانها به نفع خود و در راستای مهار قدرتهای نوظهوری همچون چین است. روسیه هرگز خواهان وابستگی به چین نیست و با تفاهم پنهان با آمریکا، مسیر ایجاد نظم دو قطبی را که به سود هر دو قدرت است، پیگیری میکند؛ نظمی که در آن نه ایران، نه چین و نه هیچ قدرت نوظهور دیگری سهمی نخواهند داشت.
عبدالناصر نورزاد
>>> وقتی که روسای جمهور جدید امریکا به قدرت میرسند،خصوصاً که از احزاب مخالف باشند،معمولاً بعضی و یا هم همه کارکرد های رییس جمهور قبلی را مورد انتقاد قرار میدهند و آجندا کاری خود را دارند.
چه در قسمت سیاست داخلی و چه هم در قسمت سیاست خارجی،بعضی کارهایی از رییس جمهور قبلی باقی میماند که بطور عاجل در پی ازبین بردن و یا اصلاح آن میشوند و یا هم اگر عاجل امکان تعویض و اصلاح آن نباشد،به تدریج آن را اصلاح و یا از بین میبرد و آجندا خود را سر کار میکند.
بنأ در سیاست در جهان نه دوستی دایمی وجود دارد و نه هم دشمنی دایمی.
فقط منافع مطرح است و از همه اولتر منافع جیبی روسای جمهور امریکا.
رونالد ریگان: جنگ افغانستان و جنگ ایران و عراق.
جورج بوش پدر: حمله به عراق.
بیل کلینتن: جنگ بالکان.
جورج بوش: جنگ افغانستان و جنگ دوم عراق.
بارک اوباما:ادامه جنگ افغانستان و عراق و جنگ های جدید لیبیا و سوریه.
دونالد ترامپ: پنج تریلیون دلار بودجه اضافی برای مبارزه با ویروس کرونا. کشور های افریقایی خبر نشدند که چه وقت ویروس کرونا آمد و چه وقت رفت.
جو بریدن: سه تریلیون دلار دیگر بودجه اضافی برای مبارزه با ویروس کرونا و جنگ های اوکراین و غزه.
حالا نیز جنگ اوکراین و غره ادامه دارد و ایران نیز بمبارد شد.
قرار داد های فروش سلاح و مهمات با کشور های خلیج امضأ شد و قروض امریکا نیز از سطح سی و شش تریلیون دلار بالا رفت و بودجه امسال امریکا نیز از کرز هفت تریلیون دلار بالا رفت و حدود دو تریلیون دلار کسر بودجه نیز موجود است.
پس اگر شما فکر میکنید که روسای جمهور امریکا صد ها میلیون دلار برای مبارزات انتخاباتی مصرف میکنند تا رییس جمهور امریکا شوند و به مردم خدمت کنند،اشتباه میکنید.
آنها از غم مردم شبانه پای لچ در بستر خواب نمی کنند، بلکه منافع جیبی خود را میخواهند.
هر جنگی که میشود،منافع شخصی رییس جمهور در آن است. هر قراردادی که صورت میگیرد،منافع شخصی رییس جمهور است. هر بودجه اختصاصی که گرفته میشود،منافع شخصی رییس جمهور است و حتی هر کمک جهانی که تحت نام های مختلف صورت میگیرد،نیز منافع رییس جمهور درآن است.
در غرب یک متل است که میگویند:Time is money. یعنی وقت پول است.
بنأ قصر سفید یک تجارت خانه است و روسای جمهور تجار.
بعد از ختم ریاست جمهوری هم آرام ندارند و پول های جمع آوری شده در عرصه های مختلف سرمایه گزاری میشود و نرخ آنها بالا و پایین می آید و فشار روسای جمهور نیز مطابق به آن بالا و پایین می آید.
بنأ متل مشهور است که میگویند:
تا جان در تن است، جان کندن است.
بنأ زندگی روسای جمهور امریکا چنین است.
دیکتاتور ها زندگی آرام دارند
تا آخر عمر رهبر هستند و کل مملکت از خود شان است و هرچه بخواهند،همان را انجام میدهند.
اما زندگی روسای جمهور امریکا عجله است.Time is Money.