تقویت دولتی حامی تروریسم مانند طالبان بهمعنای پذیرش مخاطرات پرهزینه امنیتی و بسترسازی برای تروریسمی است که فردای منطقه را به سمت بیثباتی و افراطگرایی سوق میدهد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ ۱۴۰۴/۴/۱۳ | کد خبر: 177540 | منبع: |
پرینت
![]() |
به رسمیت شناختن طالبان از سوی روسیه؛ قمار استراتژیک یا سقوط در باتلاق ژیوپولیتیکی؟
روسیه طالبان را به رسمیت شناخت. اگرچه سطح تعاملات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک میان طالبان و روسیه چیزی کمتر از این به رسمیتشناسی نبود، اما تابوشکنی مسکو در پیشقدمی به شناسایی طالبان، علاوه بر یک اقدام سیاسی و دیپلماتیک، تفسیری امنیتی نیز دارد. یعنی روسیه در تعقیب اجندای امنیتی خود در جنوب، گامی فراتر گذاشته تا منظومه امنیتیاش را فراتر از جغرافیای نفوذ سنتیاش در آسیای میانه گسترش دهد.
در این بستر، پرسشی اساسی پیش میآید: آیا طالبان در ذیل اجندای امنیتی مسکو قرار گرفتهاند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، پس حمایت و به قدرت رسیدن طالبان به کمک واشنگتن و ارائه میلیاردها دلار کمک مالی امریکا به این گروه، چگونه در چارچوب تفاسیر متناقض قابل بررسی است؟
اگر بپذیریم که طالبان از کنترل امریکا خارج شده و حلقه موسوم به قندهار به رهبری هبتالله، بیشتر در گرو تعاملات و دکترین ژئوپولیتیک روسیه، چین و ایران قرار گرفته است، پس سرنوشت سرمایهگذاریهای واشنگتن در سه دهه گذشته چه میشود؟ بیایید نگاه واقعبینانهای به تحولات افغانستان داشته باشیم. مثلاً شعار مبارزه با تروریسم، حقوق بشر، دموکراسی و حقوق زنان، در عمل پوششی بود بر یک اجندای پنهان امنیتی. تشدید سرکوب به نام دین، فساد گسترده، ناکامی دموکراسی وارداتی و نهایتاً استقرار نیرویی افراطی چون طالبان، بخشی از این سناریو بود. طالبان در همین بستر رشد یافتند و اکنون افراطگرایی را میزبانی میکنند تا تهدیدی برای منظومههای امنیتی منطقه، چالشی برای چین و روسیه و ابزاری برای مهندسی چالشهای امنیتی آینده باشند. آیا امریکا پس از ۲۰ سال به این هدف نرسید؟ آیا منطقی نیست که این سرمایهگذاری برای تحقق اهداف راهبردی بزرگتر امریکا تقویت شود؟
اجازه دهید ایران را کنار بگذاریم. چون به باور نگارنده، اجندای امریکا درباره ایران بیش از چهل سال است که در چارچوب جنگ سرد تعریف شده و طالبان با وجود شباهتهایی به جمهوری اسلامی، حامل یک اجندای بهروز و کارآمد در مسیر متفاوت است. نفوذ ایران بر حلقه قندهار نیز بخشی از یک اجندای منطقهای است که محور شرق آن را طراحی میکند.
اگر سناریوی دوم درست باشد و طالبان وارد اجندای امنیتی مسکو شده باشند، این پیشدستی پرریسک ممکن است بیش از آنکه فرصتی برای مهار تهدیدها یا چالشی برای امریکا و چین باشد، به تهدیدی برای آینده منطقه و خود روسیه بدل شود. اگر مسکو میخواهد طالبان را از استیلای امریکا برهاند و تهدیدها را مهار کند، این قمار استراتژیک است و هزینههایش بر دوش مسکو خواهد بود؛ چرا که دیدگاه چین و امریکا با مسکو در این زمینه همسویی چندانی ندارد و اختلافات و تضاد منافع بزرگترین چالش در برابر مسکو خواهد بود.
تجربه تاریخی نشان داده که سیاستهای روسیه (شوروی سابق + فدراسیون روسیه) در حمایت از متحدان منطقهای همواره دچار نوسان، تناقض و سردرگمی استراتژیک بوده است. مسکو میان رویکرد مداخلهگرایانه (مانند سوریه) و رویکرد مصلحتجویانه (مانند واگذاری افغانستان و عراق به روندهای امریکایی) نوسان کرده و در بزنگاهها به دلیل بحران تصمیمگیری، تضاد منافع جناحهای کرملین و ترس از هزینههای بلندمدت، متحدانش را تنها گذاشته یا گرفتار سیاستهای متناقض شده است. اقدام اخیر مسکو هم در همین چارچوب قابل تفسیر است.
همانطور که پیشتر هشدار داده بودم، روسیه با کارت طالبان در پی تحقق اجندای امنیتی است. این اقدام ممکن است کشورهای آسیای میانه، قفقاز و برخی کشورهای منطقه را به شناسایی طالبان ترغیب کند، اما هزینه این اقدام پرمخاطره بر دوش مسکو است. تقویت دولتی حامی تروریسم مانند طالبان بهمعنای پذیرش مخاطرات پرهزینه امنیتی و بسترسازی برای تروریسمی است که فردای منطقه را به سمت بیثباتی و افراطگرایی سوق میدهد.
روسیه که دو دهه طالبان را تهدیدی تروریستی میدانست و از سرایت افراطگرایی به آسیای میانه هشدار میداد، اکنون همین گروه را بهعنوان حکومت مشروع افغانستان میپذیرد. این در حالی است که طالبان روابط نزدیکی با القاعده، تحریک طالبان پاکستان و حزب اسلامی ترکستان شرقی دارند. روسیه چرا یکباره چنین تصمیمی گرفت؟ پاسخ ساده است: مسکو در بازی با کارت طالبان اجندای امنیتی عمیقتری را دنبال میکند و شاید قصد داشته باشد از این موقعیت بهعنوان ابزار چانهزنی با غرب (مثلاً درباره اوکراین) استفاده کند. همچنین با بزرگنمایی تهدیدهای ناشی از افغانستان (بیآنکه نام طالبان را ببرد) به دنبال وابستهتر کردن کشورهای آسیای میانه به خود است و نگران نفوذ چین در افغانستان و منطقه است.
اما تجربه نشان داده که این بازیهای دوگانه روسیه اغلب نتیجه معکوس داده است. مسکو بارها در بزنگاهها متحدانش را رها کرده است؛ همانطور که دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را در میانه مصلحتجوییها به حال خود گذاشت. اگر اینبار هم برنامههای امنیتی مسکو در افغانستان موفق نشود، نتیجهاش جز بحران برای خود روسیه نخواهد بود.
نگاه ما به این اقدام مسکو پر از شک و تردید است، چرا که طالبان عنصری بیاعتماد و فرصتطلب است و شناسایی آنان میتواند منجر به صدور ایدیولوژی جهادی و بیثباتی در منطقه شود. این شناسایی روابط روسیه با هند، ایران و چین را پیچیدهتر میکند و زمینه را برای تهدیدهای جدید علیه خود مسکو فراهم میسازد. این تصمیم تاکتیکی پرریسک ممکن است به بحران استراتژیک و انزوای ژئوپولیتیکی روسیه بینجامد. طالبان بارها نشان دادهاند بازیگری بیاعتماد و فرصتطلباند که در خدمت هر قدرتی که منافع شان ایجاب کند قرار میگیرند. این بار هم احتمال دارد مسکو با این قمار، در باتلاقی ژیوپولیتیکی گرفتار شود که هزینهاش را خود بپردازد و سودش نصیب رقبا شود.
عبدالناصر نورزاد
>>> چین کمونیست و جمهوری اسلامی ایران و پاکستان در واقع قبل از روسیه، امارت اسلامی طالبان را به عنوان دولت و حکومت در افغانستان بصورت عملی به رسمیت شناخته بودند؛ چونکه این ها نخستین کشورهای بودند که سفارت افغانستان را به طالبان تحویل دادند و سفیر آنها را به عنوان سفیر افغانستان پذیرفتند. فقط آنها به قول امیر خان متقی که امروز اقدام روسیه را در به رسمیت شناختن امارت اسلامی طالبان، اقدام جسورانه خواند، این جسارت و صداقت را نداشتند و “تقیه ی سیاسی” می کردند.
اما روس ها و پوتین بدون تقیه و دروغ ودغل، طالبان را به عنوان نخستین کشور دنیا به رسمیت شناختند.
حالا رسمیت شناسی روسیه از طالبان، سرو صدا وانتقاد زیادی را ایجاد کرده است و به خصوص مخالفان و منتقدان طالبان از مقامات حاکمان مخلوع جمهوریت پیشین تا سران و چهره های مخالف تنظیمی و سیاسی لب به تقبیح و اعتراض کشوده اند و این کار روسیه را غیرقابل انتظار و بسیار ناشیانه تلقی می کنند.
سوال مهم این است که مخالفان ومنتقدان طالبان از پوتین وروسیه چه انتظار داشتند، یا از چین و جمهوری اسلامی ایران چه می خواستند؟
آیا می خواستند وتوقع داشتند و دارند که به جای طالبان آنها را به رسمیت بشناسند و حکومت در افغانستان را حق آنها بدانند؟
یا اینکه آنها از پوتین و روسیه و یا از دولت کمونیستی چین و جمهوری اسلامی ایران انتظار داشتند و انتظار دارند تا در افغانستان دموکراسی بیاورند و از نظام مبتنی بر دموکراسی حمایت کنند؟
برای ولادیمیر پوتین، شی جین پینگ و آیت الله خامنه ای، چه اهمیت دارد که دختران و زنان در افغانستان حق تعلیم و تحصیل وحق کار و اشتغال داشته باشند یا نداشته باشند؟ حقوق بشر، حقوق مدنی، آزادی، دموکراسی، انتخابات و مانند این ها در افغانستان باشد یا نباشد؟
محمد اکرام اندیشمند
>>> روسیه طــــالبان را به رسمیت شناخت. پوتین با اینکار مسیر را برای دولتهای آسیای مرکزی، قفقاز و خاور میانه باز کرد. روسیه که عضو دایمی شورای امنیت است، امتیاز بزرگی به یک گروه تبهکار و نا مشروع اهدا کرد. مسکو بار دیگر سیلی دردناکی بر رخسار خونین مردم افغانستان کوبید.
از ترامپ که هیچ تعهدی به ارزشهای انسانی در سیاست ندارد، امیدی نباید داشت. کشور های اروپایی هم به این روشهای استخباراتی و امنیتی روسیه، چین و امریکا با طـــالبان عادت میکنند.
به رسمیتشناسی طـــالبان به معنای همگرایی با جنایت علیه بشریت است.
عدالت اجتماعی، توسعه فرهنگی، حرمت به کرامت انسانی و جایگاه ارزشمند زنان هیچ معنای به این دولتها و رهبران بیمایهی آنان ندارد.
طــالبان روزی خواهند رفت ولی اینکار روسیه هرگز فراموش مردم افغانستان نخواهد شد!
دکتر ملک ستیز
>>> چرا روسها در شناخت طالبان پیشگام شدند؟
در یافت پاسخ این پرسش، نیازمند بازخوانی قرنها رقابت ژئوپلیتیک و جنگ تمدنی است.
از سرکوب زبان فارسی توسط انگلیس در هند و روسها در آسیای مرکزی تا شکست بریتانیا در کانال سوئز و تولد آمریکا بهعنوان قدرت نخست جهانی پس از جنگ جهانی دوم و ...
افغانستان همیشه میدان بازیهای قدرت های بزرگ بوده است.
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، غرب در ظاهر با طالبان جنگید؛ اما در باطن به دنبال بیثباتسازی مرزهای روسیه بود. حضور دولتی قانونی در کابل؛ این نقشه را مختل میکرد.
یکی از صدها دلیل بازگرداندن طالبان به قدرت؛ ناامنسازی ایران و آسیای مرکزی است.
در این میان، طالبان هوشمندانه عمل کردند؛ همزمان با شرق و غرب تعامل کردند و توانستند از این دو اسب سواری بگیرند.
اما پرسش اصلی اين است که چرا روسیه، پس از چهار سال، حالا طالبان را به رسمیت شناخت؟
پاسخش روشن است: به محور تاریخی مقاومت نخست، چشم دوخته بود: ایران، هند و تاجیکستان.
اما با فرسایش جنگ اوکراین، سقوط اسد، تضعیف حزبالله لبنان، حماس و یورش اسرائیل به ایران و افزایش تهدید جبههای جدید از شمال افغانستان، روسیه را ناگریز ساخت طالبان را به رسمیت بشناسد.
این شناخت نه از سر اعتماد یا علاقه؛ بلکه برای دفع خطر با خطر است.
آینده روشن نیست؛ اما یک درس تاریخی نباید فراموش شود:
هر جریانی را که روسها از آن حمایت کردهاند، دیر یا زود سرنگون شده است.
جلالی
>>> Hamid Ariarman
چرا نگران به رسمیت شناختن طالبان توسط روسیه هستید؟
چین، قطر، ترکمنستان را هم اضافه کنید و تا چشم به هم بزنید، چند وقت دیگر هم سازمان همکاریهای شانگهای نقش ناظر یا عضو غیر رسمی را میدهد به طالبان!
غربیها هم از ترس منزوی شدن و اینکه اصولا به فکر انسان افغانستانی نیستند وارد معامله میشوند!
صد البته که از همان روز اول امریکا اینها را قبول داشت، نشان به آن هفته ای ۵۰ ملیون دلار و بخشیدن رهبران و بستن گوانتانامو!
فقط سیاستمداران کیلویی بروید در سفارتخانهها نام نویسی کنید تا چند سال بعد نوبت قدرت رسیدن شما برسد!
>>> داوود عرفان
روسیه، ایران و چین طالبان را عملا به رسمیت شناخته بودند و منتظر بودند که حداقل یک کشور غربی در این زمینه پیشقدم شود تا افتضاح رسمیتشناسی ضدبشریترین نظام تاریخ را به عنوان نخستین کشور به نام خود ثبت نکنند. اما این روزها و با شتاب گرفتن تحولات خاورمیانه، روسها به طالبان رشوهای دادند تا آنان را در تحولات احتمالی آینده با خود همراه داشته باشند.
>>> هنوز چهل روز عمر سیاست را سپری نکرده ید چی بسا که به بلوغ سیاسی برسید چون مغز های شما را هنوز تعصبات قومی ولسانی احاطه کرده و در همین دایره ای از دیر زمانی اسیر معتاد این ناکامی هستید سیاست های اقلیت های قومی افغانستان به اساس محاسبات روز احساسات وخوشباوری استوار است و از واقعیت های زمینی چشم پوشی کرده در دنیای خیالی زندگی میکنند افغان ها با قدرت های بزرگ جهانی طرف اند نه با شما های که چند سبا در دنیای خیالی مجازی سر صدا انداختید تا که واقعیت های عینی سرزمین ابدالی را درک نکنید و تسلیم به واقعیت ها نشوید در آینده نه چندان دور یک قوم گمشده ونفرین شده رسمیت جهانی را بنام خود ثبت خواهید کرد
>>> باید بعد از سقوط طالبان سفارت خانه های که طالبان رو به رسمیت شناختن تعطیل شود و روابط با آن کشور ها قطع شود
>>> سلام علیکم. نورزاد محترم.
اگرحقوق مردم افغانستان به قمار جهان باشد. آیاوظایف ما مردم افغانستان درقبال قمارزدن بیگانه ها چی میشود. ببینیم. نورزادمحترم اگرازقدرت شمامیشود. مامردم افغانستان را متحدکنید. تاازاین قمارخونیرزه بدبختی مهاجرتهای جهانی خلاص شویم.انشاالله
>>> هر سناریویی که پیاده شود در نهایت ملا های طالبانی بازنده اصلی هستند.
>>> چرا هر امتیازی به طالبان را بد می دانید خوشمان بیاید یا نیاید فعلا حکومت افغانستان است اتفاقا بلکم بقیه کشورها هم ترغیب شوند و به رسمیت بشناسند تا ارتباط با جهان برقرار شود و مردم افغانستان بتوانند رونق اقتصادی را تجربه کنند نگران قدرت گرفتن طالبان هم نباشید هیچ حکومتی بدون پشتوانه مردمش دوام نمی آورد انتخاب با خودشان است بمانند یا بروند اگر هوشیار شده باشند که با مردم مدارا می کنند و کم کم اهلیت حاکم را پیدا خواهند کرد اگر هم از تاریخ نیاموخته باشند با همین روش ادامه می دهند تا پایان جنگ اوکراین و اسراییل و ایران آمریکا بدون جنگ توان زیست ندارد بنظرتان گزینه بعدی کدام کشور است؟همان کشوری که حمایت مردش را ندارد مثل بار پیش با اجنبی دست اتحاد می دهد
بهرحال خیلی ناراحت و نگران نباشید اسد مشروعیت بین المللی داشت امروز کجاست ؟حکومت سابق افغانستان کحاست؟طالبان هم حق انتخاب داده شده تا ببینیم چقدر هوشیارند
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است