چرا طالبان لنگی را در مکتب‌ها اجباری ساختند؟
اجباری سازی لنگی بالای دانش‌آموزان نه‌تنها هیچ ربطی به دین اسلام ندارد؛ بل یک نگاه و روایت بدوی و قبیله‌ای که در راستای دشمنی با فرهنگ و تمدن فارسی است 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۰۰    ۱۴۰۴/۱/۲۲ کد خبر: 177072 منبع: پرینت

چرا طالبان لنگی را بالای دانش‌آموزان مکتب‌ها اجباری ساختند؟
آیا لنگی سنت است یا فرهنگ قبیله‌ای؟
برای دانستن چیستی و چرایی این دو پرسش، ابتدا نیاز است تا سر به متون دینی بزنیم و سپس وارد بحث شویم.

در اسلام پوشیدن هر نوع لباس بلامانع است؛ آنچه در اسلام مهم است و به‌عنوان یک اصل پذیرفته شده است؛ این است که عورت خود را بپوشانید تا زندگی انسانی در اجتماع مختل نشود.
فقهای جهان اسلام، رسالت خود را با تعیین حدود و اندازه‌ای آن مشخص کرده‌اند. در مذهب حنفی، مردها از ناف تا زانوهای پایشان و در بانوان، تمام بدنشان به استثنایی صورت، دست‌ها و پشت‌پاهایشان عورت است؛ هرچند در باب زنان اختلافات دیدگاه بین استاد و دانشجویانش و جود دارد.
اینجا دیده می‌شود که لنگی نه‌تنها ربطی به لباس مردان ندارد که حتی از جمله‌ای نیاز و ضرورت‌های ستر عورت نیز محسوب نمی‌شود.

مساله دوم این است که عده‌ای افراد سودجو با استفاده از نام اسلام، سال‌ها است تلاش کرده‌اند، به این نماد و فرهنگ عربی قدسیت ببخشند و آن را سنت پیامبر گرامی اسلام تعریف و معرفی کنند.
بله پیامبر اسلام، لنگی سرکرده است؛ اما از حسب عادت و با پیروی از فرهنگ عرب و مردم خود؛ نه بر حسب دستور شرع؛ اگر نفس کار پیامبر اسلام سنت می‌بود؛ پس می‌باید خوردن کدو، نخوردن پیاز و سیر و ده‌ها موارد این‌چنینی دیگر نیز سنت می‌بودند؛ چون پیامبر اسلام این کارها را نیز انجام داده است.
لذا، مساله شرعی بودن آن منتفی است.

نگاه تاریخی:
از دید تاریخی، عرب‌ها در شبه‌جزیره‌ای بیابانی و کویرهای بی آب و ریگستانی به دامداری و چوپانی مصروف بودند و برای جلوگیری از گرمی نور آفتاب، از ریشه‌های درختان خار و پوست‌های نازکشان به شکل حلقه‌ای می‌بافتند و بر سرخود می‌گذاشتند تا از تابش مستقیم نور خورشید جلوگیری کنند و این مساله به‌مرور زمان در این شبه‌جزیره به‌عنوان نماد از بیابانگردی و چوپانی، همگانی شد و در زمان پیامبر گرامی اسلام نیز به‌عنوان نماد و فرهنگی عربی مروج بود و تا زمان خلافت امویان و گسترش اسلام، لنگی به‌عنوان نماد و فرهنگی بیابانگردی این مردم، شهره بود و شناخته می‌شد نه سنت اسلامی؛ اما زمانی اعراب سرزمین فارس و خراسان را تصرف کردند، در کنار مسایل اسلامی، به مسایل قبیله‌ای و نمادهای فرهنگی خود نیز توجه ویژه‌ای داشتند و تلاش کردند در کنار گسترش اسلام، ارزش‌های قبیله‌ای و فرهنگی خود را نیز گسترش دهند تا آنجا که زمانی کسی وزیر و والی مقرر می‌شد، به نشان بزرگی و جلال بر سرش لنگی سر می‌کردند.
اما با حمله‌ای مغول‌ها در قرن ۱۳، فرهنگ حاکم عربی در منطقه از جمله لنگی ریشه‌کن و تنها در بخش‌های سرزمین اسلامی کمابیش مروج بود.

مکتب دیوبندی:
در سال ۱۸۶۷ مکتب دیوبندی توسط نانوتوی؛ یکی از روحانیان برجسته هندی و مبارز ضد انگلیسی در این کشور تأسیس شد. بانی و هسته گذار آن یک حنفی مذهب بود؛ اما روایت آن آمیخته با اندیشه محمد فرزند عبدالوهاب عربستانی بود؛ روحانی تندروی عربستانی که به‌شدت ضد نوگرایی و فن آوری نوین بود؛ این زمانی بود که انگلیس‌ها، مسلمانان را در هند از قدرت کنار گذاشته بودند و روحیه ضد انگلیسی در این کشور حاکم بود؛ اینها با استفاده از این روحیه ضد انگلیسی توانستند در زمان محدود بخش بزرگ مردم ناراضی و خشمگین را بر علیه چشم‌آبی‌های اشغالگر، بسیج سازند.

پس از تجزیه هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ و اعلام استقلال پاکستان، شاخه‌ای مدرسه‌ای دیوبندی هندی در پیشاور پاکستان به نام حقانیه تأسیس شد.
چون نظام درسی این مدرسه آمیخته با اندیشه وهابیت بود، بلافاصله مورد توجه کشورهای عربی؛ به‌ویژه عربستان سعودی قرار گرفت و پول‌های هنگفتی برای سرمایه‌گذاری فکری به این مدرسه و سایر شاخه‌های آن سرازیر شد. این کمک‌ها زمانی بیشتر و فزونی یافت که دانشجویان این مدرسه در جنگ کشمیر و جهاد افغانستان خوش درخشیدند و شخصیت‌های چون مولوی جلال‌الدین حقانی، ملاعمر، ملا منصور، هیبت الله و... طبق منافع راهبردی عربستان سعودی وارد بازی شدند و تا توانستند در ترویج و نهادینه‌سازی فرهنگ عربی و گسترش آن تلاش کردند و فرهنگ و تمدن فارسی را که نماد از مقاومت و تسلیم‌ناپذیری در برابر حاکمیت اعراب تعبیر می‌شد، به حاشیه راندند. عرب‌ها علی‌رغم ستم و بی‌مهری زیاد در پنج صدسال خلافت قهرآمیز خود، موفق نشدند زبان فارسی را چون زبان مصریان ریشه‌کن سازند، بابت این عدم توانایی به‌شدت احساس حقارت و دشمنی و از هر نیرویی که در راستایی ریشه‌کن‌سازی این زبان تلاش می‌کرد، با تمام نیرو حمایت و پشتیبانی می‌کردند.
اینجا بود که بخت و اقبال طالبان گل کرد و عملا منافع خود و قوم خود را با منافع اعراب هماهنگ و دشمنی را با حوزه ای تمدن فارسی و ایران کلید زدند و در مدت محدود توانستند حامیان در اقتدار ایران در کابل را کنار بزنند. شهید کردن یازده دیپلمات ایرانی در مزارشریف، انفجار بت‌های بامیان، کنارگذاشتن حامیان و طرف‌داران فارسی تبار ایران از اقتدار و... نخستین و بهترین پاداش و تحفه‌ای بود که از جانب طالبان برای عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی پیشکش شد؛ بی‌دلیل نبود که عربستان سعودی و امارات، نخستین کشورهای بودند که طالبان را در دور نخست حاکمیتشان به رسمیت شناختند.

حالا طالبان یکبار دیگر برای دلربایی و راضی نگهداری کشورهای عربی، تلاش دارند، هر مساله و موضوعی که بافرهنگ و حوزه‌ای تمدنی فارسی مرتبط باشد، دشمنی کنند. بی‌دلیل نیست که طالبان در دور دوم حاکمیت خود، نخستین اقدامی که پس از چیره‌شدن انجام دادند، حذف تقویم شمسی، حذف نوروز، حذف مذهب شیعه از رسمیت و سرکوب فارسی تباران در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و... بود/است.

مساله چهارم این که: طالبان از دید فکری و سیاسی پیروی مکتب فکری وهابیت هستند؛ هرچند، خود را حنفی مذهب می‌گویند؛ چون بنیان‌گذار مکتب دیوبندی نانوتوی حنفی مذهب بود؛ اما نظام آموزشی‌شان آمیخته با وهابیت است؛ به همین دلیل است که بیشترین هواخواه را در کشورهای عربی دارند؛ چون همان‌گونه که قبلاً یادآوری کردیم، ذات وهابیت در تقابل بانو آوری و تمدن نوین به‌ویژه حوزه تمدن فارسی قرار دارد. در اندیشه وهابیت نوآوری بدعت و بدعت در اسلام مجاز نیست؛ لذا طالبان تلاش می‌کنند فرهنگ قبیله‌ای و سنت‌های بدوی عربی و پشتونی را زیر نام اسلام دوباره احیا و در این امر دو نوع منفعت و سود دارند.

۱. افکار عامه پشتون‌ها را که اکثریت مطلق شان مردمان روستایی و بی‌سواد و نگاه به‌شدت مذهبی نسبت به مسایل روز و نوآوری دارند، جلب کنند؛ یعنی در فکر و ذهن هر پشتون غیر تحصیل‌کرده و حتی تحصیل‌کرده، مکتب به‌عنوان یک نوآوری تعبیر می‌شود و درس‌خواندن در آن حرام و ناجایزاست؛ بی‌دلیل نیست که در بستن درب مکاتب افغانستان، عمران خان صدراعظم پیشین پاکستان که یک پشتون است نه‌تنها مخالفت نمی‌کند که آن را بخش از فرهنگ پشتون‌ها معرفی می‌کند و از بستن آن اعلام پشتیبانی و حمایت می‌کند.

۲. همراهی افکار عامه اعراب که به‌شدت به مسایل قبیله‌ای و بدوی‌گری، علاقمندند؛ بی‌دلیل نیست که سالانه هزاران تن ثروتمندان عرب با هواپیمای دربست به ولایات جنوب و غرب افغانستان برای شکار حیوانات وحشی سفر می‌کنند؛ چون ذات اعراب با تمدن بیگانه‌اند و دشمنی دارند.
معمر قذافی رییس‌جمهور فقید لیبی، زمان به سازمان ملل در آمریکا دعوت شد، با خود خیمه برده بود و در مدت اقامتش در آمریکا، در زیر خیمه زندگی می‌کرد؛ چون به تعبیر او زندگی در بلند منزل و ساختمان، نوآوری بود و نوآوری در اسلام حرام.

لذا، اجباری سازی لنگی بالای دانش‌آموزان مکتب‌ها در افغانستان نه‌تنها هیچ ربطی به دین و ارزش‌های اسلامی ندارد؛ بلکه یک نگاه و روایت بدوی و قبیله‌ای است که در راستای دشمنی بافرهنگ و حوزه‌ای تمدن فارسی پیشکش و از این زاویه می‌خواهند دشمنی تاریخی خود را یکبار دیگر زیر نام اسلام و ارزش‌های اسلامی پیش ببرند؛ هم نوایی و همراهی خود را به کشورهای عربی به نمایش بگذارند و در میدان عملاً نشان دهند که حامیان منافع راهبردی آنان و دشمنان تاریخی آنان هستند؛ امری که بیشتر برایند جهالت و عدم آگاهی از حوادث تاریخ را به نمایش می‌گذارد. زبان و تاریخی که در یک هزار سال ستم دشمنانش، خاک نشد؛ چگونه ممکن است با دشمنی چند تن صحراگردان بی تاریخ، زمین به خورد و خاک شود؟ هی از این خیال باطل!
بدون شک، توته ای ابر برای مدتی می‌تواند جلو نور خورشید را بگیرد؛ اما سرانجام این خورشید است که جهان را نور می‌بخشد و بر تاریکی چیره می‌شود.

جلالی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
لنگی اجباری
دانش آموزان
نظرات بینندگان:

>>>   جوانان میهن!
خوب آمادگی داشته باشید، روی فرا می‌رسد که شما با همین لنگی یا دستار ها، دشمنان این مرز و بوم, این نوکران پنجاب و حامیان شأن را به دار زده و یا هم خفک میکنید.
پیروز باشید

>>>   لنگی به سر نمودن سر را گرم نگه میدارد درسی که معلم تکرار میکند
زود واردی مغزلنگی به سر میشود انجا میچسپه لنگی به سر در جا کامیاب
میشود از سخنان ملاه هیبت الله
نبی جاغوری

>>>   این نشانی از حماقت و بی فرهنگی این رژیم است . و شرم آور می باشد . گذاشتن لنگی در فصل تابستان مغز سر را نابود می کند .

>>>   از افغانستان خالستان درست خواهد شد، مانند سک های پنجاب هند همه باید ریش بگذارند و دستار بسر کنند. مردم لباس پیدا نمی کنند و این طالبان کودن چند متر پارچه را بسر تاب می دهند. نادان را از هر طرفی که بخوانی نادان خوانده می‌شود، نمی‌دانم این گروه ....چه گل های دیگر به آب خواهند داد.
شمس تمنا

>>>   بلی حبیب الرحمن هراتی می‌گفت فارسی تنها زبان ما نیست بلکه هویت ماست تاریخ ماست تمدن ماست اگرخاب حذف زبان فارسی رادرکلهایی خیش میپربررانید
ماخابهاشماراپریشان مکنیم یادم آیدازسخن نویسنده کردموساانترگفت اگر از زبان مادری من می‌ترسی پس حوکومتط رادرخاک من بنیان کردیی هیچ گویی خورده نمی‌تواند چون ظاهرشان نتوانست داودخان کرزی اشرف غنی احمدزی پدران شأن نتوانست این هاحم نمی‌تواند عرب هم به گرد ایران بزرگ نمی‌رسند
شاه محمود امیری استم از هرات

>>>   جلالی!
"در سال ۱۸۶۷ مکتب دیوبندی توسط نانوتوی؛ یکی از روحانیان برجسته هندی و مبارز ضد انگلیسی در این کشور تأسیس شد. بانی و هسته گذار آن یک حنفی مذهب بود؛ اما روایت آن آمیخته با اندیشه محمد فرزند عبدالوهاب عربستانی بود؛ روحانی تندروی عربستانی که به‌شدت ضد نوگرایی و فن آوری نوین بود؛ این زمانی بود که انگلیس‌ها، مسلمانان را در هند از قدرت کنار گذاشته بودند و روحیه ضد انگلیسی در این کشور حاکم بود؛ اینها با استفاده از این روحیه ضد انگلیسی توانستند در زمان محدود بخش بزرگ مردم ناراضی و خشمگین را بر علیه چشم‌آبی‌های اشغالگر، بسیج سازند.":
خواندن کتاب، نشرات و پاورقی ها تاریخ تنها برای گوشه یی از مرور رویداد هایی تاریخی است و نه حقیقت تاریخی. با تاسف بسیاری هستند و بودند که بافروش وجدان خود و دلخوشی باداران پول و قدرت چرندیاتی بنام تاریخ نوشته اند. ابوحامد غزالی نمونه یی برجسته یی است که برای خوشنودی امیران جنایتکار عرب و بدست آوردن ثروت چرندیاتی بر علیه اسماعیلیه (خودم اسماعیلیه نیستم که بر چسپ بزنی) نوشت زیرا آنهاتهدید بالقوه بر علیه جنایتکاران عباسی بودند!!!!! و هزاران دیگر مانند تاریخ های جعلی پادشاه هایی ما که از حوصله یی نظریات کوتاه درینجا خارج است. کوته قفلی تاریخ "..... در مسیر تاریخ" ثبوت مدعاست!!!!
تاریخ حقیقی بر مبنای ریسرج، مطالعه و تحلیل مستقل استوار است نه سیاه ساختن پاورق ها!!!! آنچه در پاراگراف بالا نوشته یی اقتباس از تاریخ هایی جعلی است، وهابیت زاده یی انگلیس ودسیسه یی انها برای کنترول شرق بود که با امتزاج نظریات شان با استفاده از عبدلوهاب و خانواده ثروتمند سعودی پایه هایی رژیم وهابی-سعودی را ریختند که به کشتار دسته جمعی مسلمانان (حنفی، اثنا عشری و.........) انجامید.
نمیدانم از کجا پیدا کردی که: "هسته گذار آن یک حنفی مذهب بود؛ اما روایت آن آمیخته با اندیشه محمد فرزند عبدالوهاب عربستانی بود" بدون شک از جعلیات!!!! مکتب دیوبندی مرکز دیگر انگلیسی برای پروژه هایی شرقی شان بود که با خمار بود ما شرقی ها موفقانه پیش رفت و پیش میرود!!!!! "بخش بزرگ مردم ناراضی و خشمگین را بر علیه چشم‌آبی‌های اشغالگر، بسیج سازند." که برخلاف برای همیشه در خدمت چشم آبی ها قرار دارند نه بر علیه!!!!
آتش خاوری

>>>   در گذشته اهل سنت وهابیان را مسلمان نمی دانستند تا این که دیوبندی ها باعث شدند اهل سنت وهابیت را به عنوان یکی از مذاهب اسلامی قبول کنند. دیوبندی در واقع نسخه هندی وهابیت است که فقط از فقه احناف پیروی می کنند نه از عقاید آن ها. ۲ تن از بنیان گذاران دیوبندیه مدتی در نجد زندگی کردند و عقاید وهابیت را وارد اسلام هندی کردند. امپراتوری عثمانی، مدرسه الازهر مصر و علمای حجاز همگی با دیوبندیه مخالف بودند و در مقابل از بریلوی حمایت کردند. البته دیوبندی ها تفاوت هایی هم با وهابیت دارند آن ها از تصوف حمایت می کنند در حالی که وهابی ها مخالف تصوف هستند.

>>>   به نظر دهنده ها مجهول حال اگر دل تان باشد یا نباشد لنگی واسکت پتو اینها عنانات افغانستان است اگر خوش تان باشه یا نه باشه این کار باید میشود چون پداران تان پدر کلان تان و پدر کلان تان این را بسر میکرد هر کشور به خود عنانات دارد و اعتراز یا قبول نکردن عنانات پدران یا پدر کلان یا پدر کلان قبول نداری یا احترام نمیکند ... لطفا به قوم به زبان به ملت افغانستان توهین نکنیم اگر کسی این کار می کند در قوم و هر زبان آدم های است که به طرف مقابل بگوید جواب ش بدهد این را من نویشتم که همه نظر دهنده ها بی ادبی از هد گذارنده اگر باز این قدر غیرتی آستین بروید اون افغانستان اون طالب بیرون شان کنید دل تان است گون لوچ میگردین سرلوچ دل تان است مثل جمهوریت که فقط در یک دشتی برچی 75 مردگوخانه بود

>>>   ریشخندی کم بود که حالی لنگی خندی و پیراهن و تنبان خندی نیز شروع شده است.

>>>   این طالبان که برخی ریشخند کرده روان است کله وطندارای هزارگی شیش من نیم است لنگی هم بر این کله چهار گنجه تاب بده دیگه باید این وطن دارا کله به زمین لنگ به هوا راه برود


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است