نگاه عارفانه و شاعرانه ما به سیاست، یکی از اشتباه های مرگبار تاریخی ما بوده است و کماکان این اشتباه سیاسی را بدبختانه ادامه میدهیم | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۹ ۱۴۰۳/۱۲/۲۵ | کد خبر: 176927 | منبع: |
پرینت
![]() |
در این باب تجدیدنظر خالی از فیض نیست:
یکی از اشتباهای بزرگ در حوزه جامعه تاجیک این است که هنوز جهانبینی سیاسی ما، آمیخته با جهانبینی عارفانه و شاعرانه است. امری که هیچگونه پیوند و سازش با علم سیاست ندارد.
بزرگان سیاسی ما، هنوز نیت دارند که با شعر به جنگ دشمنان بیرحم خود بروند؛ امری که عدم آگاهی ما را از حوادث تاریخ به نمایش میگذارد.
نه برادر!
این اشتباه سیاسی و تاریخی ما بوده است؛ شعر و عرفان باسیاست اصلاً هیچگونه سرنخ ندارند.
جهان سیاست، جهان بیرحمی و سنگدلی است که به جز منافع عامه مردم به هیچ ارزش دیگر احترام و ارزش قایل نیست؛ اما جهان شعر، جهان مهربانی و عاطفه است؛ لذا، این دو هیچگونه با هم سازگاری ندارند.
شاعر یک روز در حالت غیرعادی، بخارا و سمرقند را به یک خال هندو میبخشد و روز دیگر بلخ و نیشابور را؛ اما سیاست میگوید: تا تیر آخر برای منافع مردم و جامعهتان باید بجنگید و هیچگونه بخشش بدون کسب منافع عام جامعه قابلپذیرش نیست.
یکی از عواملی که بازیگران بزرگ جهانی و منطقهای، حوزهای ما را در بازی سیاسی جدی نمیگیرند، همین مساله است. برای نمونه: عبدالله انتخابات را از طریق رأی اکثریت میبرد؛ اما کرزی و غنی رییسجمهور میشدند. بعد عبدالله مردم را در اوج غصه و احساسات در تالار «خیمهای جرگه بزرگ» جمع میکرد و برای تسکین و آرامش احساسات مردم و خود، شعر «خدا آن ملتی را سروری داد» را ذم ذمه میکرد و مردم هم بعد از چند زندهباد و مرده باد میرفتند به خانههایشان و خیر و خلاص تا انتخابات بعدی؛ لذا، بازیگران جهانی زمانی چنین وضعیت را مشاهده میکردند، دیگر ما را جدی نمیگرفتند. بارها از زبان بازیگران جهانی شنیدهایم که میگویند: تاجیکان را زیاد جدی نگیرید، آنها زیاد تلخ آمدند، یکی دو شعر میسرایند و اینگونه درد خود را تسکین میدهند و می روند.
اما نگاهشان با دشمنان ما از نوع نگاه سیاست، جنگ و خون است.
برداشت کلی شان این است که اگر در بازی سیاسی دیگران را درنظر نگیریم، برای تأمین منافع مردم و قومشان تا پای جان میجنگند و حتی در عملاً نشان دادند که خود را انتحار میکنند.
لذا، نیاز جدی است که در این طرز بینش و اشتباه تاریخی خود، تجدیدنظر کنیم.
نگاه عارفانه و شاعرانه ما به سیاست، یکی از اشتباه های مرگبار تاریخی ما بوده است و کماکان این اشتباه سیاسی را بدبختانه ادامه میدهیم؛ امری که جز شکست و شرمساری تاریخی و عدم پویایی، هیچ ارمغان دیگر برای ما و حوزه ای تمدنی ما نداشته است.
اقتدار سیاسی، با قدرت نظامی قابل حصول است و با بینش سیاسی و تاریخی قابل دوام!
جلالی
>>> A.Sami Samadi
شعر عرفان جهت آرامش خاطر و تنوع روح روان است و نگاهی عرفانی و عاشقانه به گذشته و آینده است، حالا بستگی به نشه و ذوق شاعر دارد که چه کیفی سرش میاید و بعد همان موج طرز تفکر موقتی را به مصرع و شعر تبدیل کرده مینویسد و در خاطره ها میماند،
ولی سیاست فعلی بزن بکش، فریب، سرعت در عمل، جدیت و قاطعیت، سنجش و دقت،
زمانیکه خبر باشی دو سه، چهار بهترین هایت را دشمن تحت پوشش اینکه تروریست بود و عرب بود فلان بود بطور زنجیره یی ترور میکند و تو هم از شبکه های اطلاعات ی چپ و راست خبر میشویی و ان یکی با همه آگاهی و اطلاعات میاید میگوید غنی جغک گفت ما شمارا به هرشکلی شود بیرون تان میکنیم ازین خاک و در حالیکه آن یکی دو دسته بقدرت رسانید خرزی و غنی زی را و همه در پست های حکومتی در قدرت صلاحیت لمیده و خود را تسکین روحی میدهند و میبینند یکی یکی حذف میشوند،،، این نه به عرفان ربط داشت نه به شعر و نه به سیاست فقط منتظر خودکشی بودند و منتظر تسلیم کردن قدرت کامل به زی ها،
سیاست اجازه میدهد حریف و رقیبت را بعد از شناسایی تن اش را از سرش جدا کن یکی خلص،
احماقت اینها، تاوان از مردم مظلوم
>>> بلال فانی
همین سخن تان خیلی دقیق است، شعر همچنان از استاد زبانی شهید بزرگ حوزه تاجیکان به بعدی ها به میراث مانده است، آنجا که شعر می سراید:
قفس بشکن به پرواز اه و مستی کن
که بر آزاده گان داغ اسارت سخت ننگین است
اما متاسفانه که خودش در قفس زندگی کرد و بالاخره در قفس به شهادت رسید.
خلاصه اگر خواستی حق خویش را بستانی باید به زور میل تفنگ پیش بروی، هر مانع را با تیر از سر راه ات دور کنی .
>>> Noorulhaq Noor
نه !
نه جناب Awlia Jalali جلالی گرامی
اگر از جامعهی ما(لااقل) تاجیکها معرفت و شعر را برداری، تصور کنید اول چه ارزشی باقی میماند ؟
مگر نه این است که شعر و شعور و معرفت ما همواره و سراپا آزادگی و حماسه و آزادهپروری و سربلندزيستن است ؟
ما اگر هنوز زندهایم و نمیمیریم و دشمنستیز مقاوم باقی مانده ایم، از برکت همین شعر و شعور و معرفت آگنده از حماسههای ماست.
آری
مسلمانی که داند رمز دین را
نساید پیش غیرالله جبین را
اگر گردون بکام او نچرخد
بکام خود بگرداند زمین را.
بلی
"برادر، عملیات ما بخاطر ادبیات ماست"
یا باز به فرموده حضرت اقبال :
به ملک جم ندهم مصرع نظیری را
"کسی که کشته نشد از قبیلهی ما نیست"
>>> نیایش با خدا
تحلیل دقیق و بجا قلم تان نویسا در راستای بیدار سازي
>>> خراسان فارسی
خودکار تان رساتر باد دکتر و همتبار گرامی. امید که حزب یا جریان قدرتمندی سیاسی و نظامی شکل داده و جوانان نخبه ما را بسیج و رهنمایی نمائید.
>>> Nek Muhammad Neyazi
با بخشی از نظرتان موافقم که سیاست، میدان قدرت است، نه احساس. اما آیا کاملاً میتوان شعر و عرفان را کنار گذاشت؟ در تاریخ، بسیاری از جنبشهای آزادیخواهانه، مثل نهضت گاندی یا انقلابهای ضداستعماری، با ترکیب ایدئولوژی، عاطفه و عمل سیاسی به نتیجه رسیدند.
>>> Ahmad Kargar
وقتی بجنگ شیر میروی باید مانند شما بی رحم و درنده باشی ورنه طعمه شیر خواهی شد.
>>> مصدق عارفی
جان گپ همینجاست!
این تحلیل همهگانی شود تا اونهای در سیاست گام برمیدارند بفهمند.
لیک اینهای را که میشناسم ، میگویند ما شیر استیم هم شعر میگویم و هم سیاست میکنیم.
باز بیا پوره کن.
>>> امان روزیانفر
تلنگرهای بقوت میزنی؛ بخاطر حل این معما به این چند پاراگراف اکتفا نکن مقالهها بنویس. این رویکرد واقعگرایی است، اگر طرز تفکر را سازهانگاری، لیبرالیستی و انتقادی فرض کنید، شاعران هم یک کمی جایگاه پیدا می کند.
>>> Shah NawéEd Shamal
قسم به خدا رفیق که حرف دل من را گفتی من واقعا تعجب میکنم وقتی میبینم بعضی بنام مچم روشن فکر امثال اینها فقط در صدد بی انگیزه سازی ملت ماست و چسپاندن شان فقط هطذر پشت شعر عرفان امثال اینها اما از انطرف دعوای اقتدار دارد . نمیداند که عرفان با قدرت و اقتدار دو پدیده صد در صد در تضاد هستند
>>> Maruf Bayangar
یکی از دوستانم به شوخی میگغت اگر من در رأس امور باشم شعر و ادبیات در جامعهی تاجیک و فارسیزبان را برای مدتی تعلیق میکنم تا انرژی نهفته در آن به سیاست و نظامیگری منتقل شود.
این پست شما را که خواندم به یاد همان دوستم افتادم.
>>> پایگاه فرخار
دقیقا گپ اساسی همی است
اقتدار سیاسی، با قدرت نظامی قابل حصول است و با بینش سیاسی و تاریخی قابل دوام!
وتا فعلا بزرگان وسیاست مداران حوزه تاجیک به اشتباه رفتند
وبه نظر بنده مشکل اساسی در این است که ما بعد از استاد ربانی وقهرمانی ملی یک رهبر شجاع وجسور وهدفمند نداشتیم ویک تعداد هم که سرشان بعد از آمر ص حساب میشد با توطئه ها ودسیسه های بیرونی وداخلی از بین بردند
>>> Yalda Ahmadi
تحلیل دقیق و آموزنده تاجیکها بین شعر شاعری و سیاست یکی را باید انتخاب کنند دو تربوز در یک دست گرفته نمی شود
>>> Wali Mohammad Badakhshi
کاملا بامنطیق سیاست برابر نوشتید وبزرگان سیاست هم گفته اند که هیچ شاعرونوسینده سیاست مدارشده نمی تواند واگرباشند هم اندک اند
>>> حبیب الله عالمی
واقعیت امر همین است جناب دکتر صاحب گرامی!
سالیان متمادی ما در محافل و مجالس شعر خواندیم و دیگران حاکمیت و سیاست کردند.
>>> Daryosh Sayad
: این حقیقتی است کهن که در سیاست باید اغلب از دشمنان آموخت.
دقیقاً؛ حوزه ما چیزی که بیشتر از همه دارد شاعر و ادیب است که این باعث فخر ماست، اما از عدم هماهنگی بین سیاست و ادبیات که این مارا به صلابت و اقتدار اسلاف مان بر میگرداند تا اکنون در رنجیم.
>>> قدرت نظامی تان در وقتی طالبان آمدند بار اول را فراموش کن ولی بار دوم خوب شاید به یاد تان باشد! بس است که بیشتر از یک ربع یک قرن هر چه قلدری، دزدی، چور و چپاول و ۰۰۰۰۰۰۰۰ بود کردیدو دیگر هیچ کسی چه پنجشیری های مظلوم وطن که همواره مظلوم ماندند و احدی از باقی ملیت های افغانستان هرگز به این ناله و زاری هایتان لبیک نمی گویند و از تک تک شما راهزنان و قطاع طریقان به کلی بیزارند!!!!
>>> چطور میخاهید شعر را حذف کنین؟؟؟
......
عسکرقاری فصیح الدین
>>> راستگوی
تاجیک از هزاران سال کارش شعر سرایی و مداحی در وصف شاهان و رقص و موسیقی و .... به شاه هان بوده است. نباید در سیاست و نظامی گیری دست بزنند ورنه همان چانس شعر و شاعری را هم از دست میدهند- مانند امرروز که نه از شعر شدند و نه هم از سیاست. من در حیرت شدم وقتی ویویی قوماندان خیر خواه را دیدم که شب یلدا بر پا کرده و شهنامه خوانی میکند- و صبح اش تیرباران شد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است