برخورد صادقانه با کلمات و تن ندادن به خودسانسوری و نیز گذشتن از قید و بندهای عُرف و سنت، چهرۀ واقعی زن امروز را در سرودههایش نشان میدهد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۸ ۱۴۰۳/۱۲/۲۲ | کد خبر: 176906 | منبع: |
پرینت
![]() |
مژگان فرامنش، شاعر نامآور و فعال مدنی، در ۱ شهریور(سنبله) ۱۳۶۹ در شهر هرات زاده شد. دوره لیسانس خود را در سال ۱۳۹۳ در دانشکده زبان و ادبیات فارسی دری دانشگاه هرات و دوره فوق لیسانس را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه یزد به اتمام رسانده است.
او کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و همچنین عضو انجمن ادبی هرات بوده است.
فرامنش از ۱۳۸۸ خورشیدی بدین سو شعر را جدی گرفته و جهانبینی، عشق، دغدغههای زنانه و نابسامانیها و ناهنجاریهای جامعه را با نگاه هنری و برخوردی زنانه در کالبد کلمات دمیده است. او با برخورد صادقانه با کلمات و تن ندادن به خودسانسوری و نیز گذشتن از قید و بندهای عُرف و سنت، چهرۀ واقعی زن امروز را در سرودههایش نشان میدهد. زنانگی در تکتک کلماتش جاری است و اندوهِ حل شده درجان شعرهایش به جان مخاطب مینشیند. این دو ویژگی برجسته، او را بیشتر از دیگران متمایز ساخته است.
شعرهای فرامنش به زبانهای انگلیسی، عربی، بنگالی، در کشورهای امریکا، مصرو بنگلادش ترجمه و در کتابی چاپ شده است. بیشترین تمرکز وی روی قالبهای موزون از جمله غزل و رباعی میباشد.
شعرهای فرامنش در چندین نمایشگاه خطاطی و خوشنویسی شده و به نمایش گذاشته شده است. نمایشگاهی در هرات به نام (سایهسار تنهایی) در سال ۱۳۹۴ برگزار شد. همچنان درسال ۱۴۰۲ در کالیفرنیا امریکا و در سال ۱۴۰۳ در نیویورک امریکا، به نمایش گذاشته شد. از شعرهای فرامنش هنرمندانی هم آهنگ ساختهاند
وی در۱۱ فروردین(حمل) ۱۳۹۶ با شاعر و نویسنده گرانقدر تهماسبی خراسانی ازدواج کرده و یک پسر به نام هوشیدر دارند.
بانو مژگان فرامنش در مورد زندگی مشترکاش چنین بیان میدارد: «زندگی ادبی-هنری من، از زمانی که ازدواج کردم آن هم با کسی که اهل شعر و ادبیات است، رونق بیشتری گرفته و در واقع زندگی هنری من، به رشد و بالندگی بسیاری رسیده است.
[تهماسبی خراسانی] در کنار آنکه شاعر، نویسنده و باستانپژوه است؛ همسر بسیار مهربان و با درکی برای من بوده و هست دستاوردهای مژگان فرامنش در عرصه هنر و ادبیات زیاد است که به چند مورد قابل توجه اشاره مینماییم.
دریافت مدال دولتی میرغازی بچهخان از طرف رییسجمهور در سال ۱۳۹۴ هجری شمسی، به دلیل آفرینشهای ادبی و فعالیتهای فرهنگی.
برگزیده شدن کتاب «گرهِکور» در جشنوارهی کلک زرّین از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ، در کابل سال ۱۳۹۴هجری شمسی.
برگزیده کنگره شعر «واژههای تشنه» ۱۳۹۴.
برگزیدهشدن به عنوان یکی از ده شاعر برترِ ده سال اخیر کشور، از سوی اتحادیهی نویسندگان افغانستان در سال ۱۳۹۵هجری شمسی.
برگزیده «جشنواره نوروزی» سال ۱۳۹۷ هجری شمسی.
برگزیده جشنواره «خاطره نویسی» از سوی روزنامه راه مدنیت در سال ۱۳۹۷ هجری شمسی.
برگزیده جشنواره «گل سرخ» سال ۱۳۹۸ هجری شمسی.
احراز مقام نخست، دومین دور جشنوارهی شعر از «نیستان» در ۱۳۹۸ هجری شمسی در بلخ.
برگزیده شدن در جشنواره قند پارسی در لندن؛ ۲۴ فوریه ۲۰۱۹م.
و دهها جشنواره داخلی و خارجی…
از کارکردهای افتخار آفرین فرامنش میتوانیم به جمعآوری مجموعه اشعار بانو محجوبه هروی اشاره کنیم. فرامنش در این زمینه میگوید که قبل از این از محجوبه هروی شعری درست، کامل و بدون اشکلات نوشتاری در دسترس نبود به این دلیل وی اشعار هروی را جمع آوری کرده و مقدمهای طولانی بر این کتاب نوشته است.
تازه مژگان
دنیا فضای امن برای من و تو نیست
دل خوش نکن به خانه که جای من و تو نیست
دریا همیشه خشم خودش را به صخره داد
این موجهای زنده صدای من و تو نیست
دنیا مقصر است طبیعت مقصر است
ازاینکه در همیم و هوای من و تو نیست
دستی به گیسوان پریشان من بکش
دستی به زندگی که رهای من و تو نیست
شعری بخوان برای من ای مرد روزگار!
جز عشق مذهبی به رضای من و تو نیست
یک زن به نام عشق گیسو را به باران ریخت
سرخی به رخسار غزلهای پریشان ریخت
فریادهای خفتهاش را از گلو برداشت
بر روی آیین، روی تاریخ و خیابان ریخت
از برف از سرمای دنیا پای بیرون برد
گرمای هستی را به آغوش زمستان ریخت
با دستهایش میلههای سرد را برچید
آزادگی را در حدیث روزگاران ریخت
با درد، با اندوه، با ویرانهها جنگید
روی اسارت نقطهنقطه خطِ پایان ریخت
یک سرزمینِ خسته و غرق سیاهی را
در خود فرو برد و فرو برد و به عصیان ریخت
زندگانی سرابی بیش نبود
یک حساب و کتابی بیش نبود
هرکه با طرح دوستی آمد ــ
روبرویم، نقابی بیش نبود
همهٔ رودخانههای جهان
پیش چشمم حبابی بیش نبود
سهم خود را از این زمان بردم
کهنهعکسی که قابی بیش نبود
قسمت عدهای به شادی بود
عدهای هم خرابی بیش نبود
آنچه را ریختند در جامم
شعر تلخ و شرابی بیش نبود
خواب دیدم جهان مرا بلعید
خود٘ جهان نیز خوابی بیش نبود
مرا دوباره بکوب و مرا دوباره بساز
به رنجهای فراوان من تو چاره بساز
به آسمان که چراغِ شکسته را مانَد
دوباره ماه بیاور کمی ستاره بساز
منی که غصهی شهمامههاست بر دوشم
جهانِ دور و برم را پر از مغاره بساز
تو شاعری، کلمات تو سخت رقاصاند
پس از سیاهیِ دنیایت استعاره بساز
برای هقهق باران و روزگارِ سیاه
ترانههای سپیدی به یک اشاره بساز
به من نگاه کن این سرزمین غمگینم
مرا بکوب و بریز و سپس دوباره بساز
که نقش دست تو در خشتخشت من باشد
و عشق را به دل خاکِ پارهپاره بساز
با اینکه فریاد عمیقی در گلو دارم
یک روزگار بهتری در پیش رو دارم
از بس که جا خوش کرده غم در مویرگهایم
اینک دلی از شیشه و از جنس مو دارم
دلتنگ و ناآرام در خمخانهی تاریخ
اشک زنان بیشماری در سبو دارم
در امتداد باد و باران ماندهام اکنون
نه حال رفتن مانده نی هم های و هو دارم
سیر و سفرهای زیادی در سرم جاریست
خود را میان شعرهایم جستجو دارم
امشب تمام گریههایم را رها کردم
چون روزهای بهتری در پیش رو دارم
مژگان فرامنش
تهیه و تنظیم: محمود منجم زاده
>>> امیدوارم که در روز های بهتر پیشرویش شعر های بهتری بسراید.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است