فلسفه و ژیوپولیتیک جهان چندقطبی یک فراخوان به بازنگری در رویکردهای گذشته و پذیرش تنوع در روابط بینالملل است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۶ ۱۴۰۳/۱۲/۱۹ | کد خبر: 176893 | منبع: |
پرینت
![]() |
چالشها، راهحلها و فرصتها در عصر نوین روابط بینالملل؛
در دنیای امروز، مفهوم «جهان چندقطبی» به عنوان جایگزینی برای مدلهای قدیمی و یکقطبی روابط بینالملل مطرح شده است. این دیدگاه، نه تنها به ایجاد فرصتهای نوین برای همکاری و توسعه جهانی میپردازد بلکه یک ضرورت استراتژیک و اخلاقی است که هدف آن تضمین آیندهای پایدار برای تمام ملتها و تمدنها است. در این راستا، نشست «فلسفه و ژیوپولیتیک یک جهان چندقطبی» که در همایش بینالمللی اقتصادی سنت پترزبورگ (SPIEF) برگزار شد، چشماندازهایی جدید از نظم جهانی را به تصویر کشید.
فلسفه جهان چندقطبی و تأکید بر برابری ملتها؛
جهان چندقطبی بهطور واضح یک فلسفه متفاوت از دنیای یکقطبی است. در یک جهان چندقطبی، مفهومی ساده اما عمیق نهفته است: «ما همه برابر هستیم». این مفهوم برخلاف جهان یکقطبی، که در آن برخی ملتها خود را برتر از دیگران میدانند، بر اساس برابری و احترام متقابل بنا شده است. همانطور که کنستانتین مالوفیف، رییس بنیاد تزراگراد اشاره میکند، در یک جهان چندقطبی، هیچملتی بهعنوان برتر از دیگری نخواهد بود. روسیه بهعنوان یکی از پیشگامان این دیدگاه، بر این باور است که هر ملت و تمدن حق مساوی برای وجود و احترام دارد. به گفتهی مالوفیف، این نگاه نهتنها به نفع روسیه بلکه به نفع همه ملتها خواهد بود.
دوران جدیدی در تفکر فلسفی و تمدنی
آلکساندر دوگین، رییس کمیته سازماندهی همایش چندقطبی و مدیر مدرسه عالی سیاست ایوان ایلین، در سخنرانی خود از فلسفهای صحبت میکند که بهطور کامل با جهانبینی غربی تفاوت دارد. او بر این باور است که جهانبینی ما در کشورهایی مانند روسیه، براساس اصول سنتی و دینی عمیقتر از آن چیزی است که غرب به آن معتقد است. تمدنها، بهویژه ملتهای عضو بریکس، معتقدند که هر تمدن حقیقت مطلق و معتبر دارد و باید حق داشته باشد که از آن دفاع کند. به گفته دوگین، هدف امروز باید مبارزه برای آزادی ملتها از سلطهی جهانی غرب و هژمونی آن باشد.
غرب و هژمونی یکقطبی: تهدیدها و مشکلات جهانی؛
یکی از بزرگترین مشکلات جهان امروز، هژمونی غرب و یکقطبی بودن نظم جهانی است که توسط قدرتهای صنعتی-نظامی غرب هدایت میشود. نکوسی زولیویل ماندلا، رییس جنبش روسوفیل بینالمللی، در سخنان خود به خطراتی اشاره میکند که این نظام تکقطبی برای بشریت به همراه دارد.
جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و جنایات علیه صلح که توسط ایالات متحده و شرکای آن در ناتو در کشور های مختلف خاورمیانه و شمال آفریقا، از جمله عراق، سوریه، فلسطین، لبنان، یمن، لیبیا و همچنین در افغانستان، اوکراین و روسیه رخ داده است، آثار و پیامد های انسانی و سیاسی ویرانگری به دنبال داشته است. همه محصول همین فلسفه یکقطبی است که منجر به نقض حقوق انسانها و ملتها میشود، که برای کسب منابع و پیشبرد اهداف ژیوپلیتیکی خود، جوامع و اقتصاد های کشور های مختلف را ویران کرده اند.
ماریا زاخاروا، مدیر دپارتمان اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه روسیه، نیز از این نکته سخن میگوید که برای غرب، چیزی جز هژمونی و سلطه بر دیگر کشورها در نظر گرفته نمیشود. این نگاه منجر به انحصار فناوریها و تلاش برای حفظ برتری نظامی و اقتصادی میشود.
راهحلها و فرصتها برای آیندهای چندقطبی؛
اما راهحلهایی نیز برای مقابله با این چالشها وجود دارد. یکی از مهمترین ابتکارات برای ایجاد یک دنیای چندقطبی، پروژههای کریدورهای حملونقل بینالمللی است که میتواند به تقویت ارتباطات اقتصادی میان کشورها کمک کند. پروژهی «یک کمربند، یک جاده» نمونهای از این تلاشهاست که کشورها و ملتها را به هم پیوند داده و به توسعه اقتصادی مناطق مختلف، بهویژه مناطق کمتر توسعهیافته، کمک میکند. آتول آناجا، متخصص روابط بینالملل، معتقد است که توسعه این کریدورها بهویژه کریدور شمال-جنوب، میتواند پیوندهای اقتصادی جدیدی میان اروپا، روسیه، ایران و هند برقرار کند و نقش مهمی در تحکیم مفهوم جهان چندقطبی ایفا کند.
چشمانداز جدید برای یک جهان چندقطبی؛
در کنار این تحولات اقتصادی، دنیای چندقطبی به معنای بازسازی هویتهای تمدنی و فرهنگی نیز است. به گفتهی آلکساندر دوگین، این بازسازی در فضاهای بزرگ ژیوپولیتیکی مانند اوراسیا، دنیای چین، هند بزرگ و دنیای اسلامی قرار دارد که همهی آنها در تلاش برای بازتعریف هویت خود و رهایی از سلطه جهانی غرب هستند. بهویژه، آفریقا نیز وارد مرحلهای جدید از دکولونیسازی واقعی شده است که میتواند نقش کلیدی در ایجاد یک نظم جهانی چندقطبی ایفا کند.
برآیند اینکه، فلسفه و ژیوپولیتیک جهان چندقطبی یک فراخوان به بازنگری در رویکردهای گذشته و پذیرش تنوع در روابط بینالملل است. این تحول نهتنها تهدیدی برای هژمونی نخبگان لیبرال غرب است بلکه فرصتی برای ملتها فراهم میکند تا هویت خود را با احترام به سایر تمدنها و فرهنگها حفظ کنند.
برای ساختن جهان عادلانهتر و متوازنتر، برابری و احترام متقابل باید اساس روابط بینالمللی قرار گیرد. این اصول میتوانند بهعنوان مبنای اصلی برای تعاملات جهانی در جهت کاهش نابرابریها و ارتقای همزیستی مسالمتآمیز میان ملتها و تمدنها عمل کنند.
محمد اقبال نوری
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است